امروز : جمعه ۲ آذر ۱۴۰۳ - 12:31

Afrang Khabar

1401/1/20 12:31

هادی معیری‌نژاد که بیشتر به عنوان داستان‌نویس شناخته می‌شود، دومین مجموعه شعر خود را توسط انتشارات مروارید روانه بازار کتاب کرد.

مجموعه شعر هادی معیری‌نژاد منتشر شد

به گزارش افرنگ خبر /  «ما وارث تمام حواس‌پرتی‌های جهان بودیم» نام مجموعه شعر هادی معیری‌نژاد و دربردارنده اشعار او در فاصله سال‌های ۱۳۹۶ تا ۱۳۹۹ است.

این مجموعه نیز در ادامه مجموعه قبلی او، «انجمن بادهای بی‌سرزمین» با فرم شعر آزاد و بیشتر در قالب شعر کوتاه و با مضمون عاشقانه و عاطفی است. معیری‌نژاد در مورد این مجموعه شعر می‌گوید: «احساس می‌کنم این مجموعه شعر یکدست‌تر و قوام‌یافته‌تر از مجموعه قبلی‌ام باشد. گرچه یک شاعر هیچ وقت از اشعارش راضی نیست و هر بار که برمی‌گردد و اشعارش را می‌خواند ممکن است یکی دو واژه را تغییر بدهد یا تقطیع را عوض کند اما به این اشعار که نگاه می‌کنم می‌بینم می‌توانم آن را نود درصد قبول کنم، جلوی خودم را بگیرم و به کار خودم ایراد نگیرم.»

او در ادامه ضمن تقدیر از نقش انتشارات مروارید در مهجور نماندن شعر معاصر ایران می‌گوید: «واقعا به نشرهایی مثل انتشارات مروارید که علیرغم فراز و فرودهایی که در سال گذشته داشته‌اند و رکود سنگینی که بر بازار کتاب و ادبیات معاصر ایران سایه انداخته هنوز به تعهدات خود به شعر و ادب ایران پایبندند باید خسته نباشید گفت و تحسینشان کرد.»

از معیری‌نژاد پیش از این رمان‌های «هیتلر را من کشتم» توسط نشر هیلا، «ساعت باران» توسط نشر نیماژ، «ویلای مروارید» توسط نشر داستان و «قطعات گمشده» و «خیال خام» توسط انتشارات کتابسرای تندیس منتشر شده است.

او در مورد آخرین فعالیت‌های خود در عرصه ادبیات توضیح می‌دهد: «رمان «سفر با اشباح شمالی» به احتمال قوی امسال توسط یک‌ نشر معتبر در زمینه ادبیات داستانی منتشر می‌شود. همچنین یک رمان ناتمام به نام «ماموریت فراموشی» و یک مجموعه شعر دیگر دارم که سعی می‌کنم علیرغم تمام دلسردی‌ها و پالس‌های منفی از بازار نشر امسال تمام و منتشرش کنم.»

«ما وارث تمام حواس‌پرتی‌های جهان بودیم» در پانصد نسخه و با قیمت پنجاه هزار تومان توسط انتشارات مروارید به بازار عرضه شده است.

یکی از اشعار این کتاب به شرح زیر است:

«از این‌جا گذشته‌ای
این شیشه‌های‌ سرخ
خردشده در گلوی من
این انحنای ناکوک جاده
که برآواز زمستان
باریده است
رد پای توست
از این جا گذشته‌ای
هزاران سال پرپرشده در آواز من
سپید
باریده بر این انحنا
اما نپوشانده است
باقیست
چون رد پایی که جا گذاشتی
از زخم شیشه‌هایی که در گلوی من
باریده است»

 

 

ارسال نظرات

نام

captcha

نظر شما