«جمهوری زنان» نام تازهترین کتاب از سرودههای نزار توفیق القبانی، شاعر نامدار و محبوب عرب است که توسط یدالله گودرزی ترجمه و در خانه فرهنگ و هنر گویا به بازار کتاب عرضه شده است.
به گزارش افرنگ خبر /«جمهوری زنان» نام تازهترین کتاب از سرودههای نزار توفیق القبانی، شاعر نامدار و محبوب عرب است که توسط یدالله گودرزی ترجمه و در خانه فرهنگ و هنر گویا به بازار کتاب عرضه شده است. این شاعر اقبال ویژهای در میان ایرانیان پیدا کرده و طرفداران بسیاری دارد.
نزار القبانی شاعر معاصر عرب میگوید: «عشق کسب و کار من و خانوادهام بوده و هست.» او در فراخنای زندگیاش به این حرفه اهتمام ورزیده و در کارِ واژه و عشق و مبارزه با اشغالگری صهیونیسم بوده است. وی با شیوهای که در مضمونسازی و رویاپردازی و سُرایش برگزید و راهی تازه در ادبیات جهان عرب و خاورمیانه گشود و توانست خویش را به عنوان شاعری جسور و خط شکن تثبیت کند.
نزار قبانی در عین پیشرو بودن و تلاش برای بیان مضامین و اندیشههای امروزین، مشربی صوفیانه داشت و به عرفان ایرانی بسیار عشق میورزید. او به مذاهب مختلف احترام میگذاشت و در شعرش از نمادهای شیعی نیز بهره میبرد. نزار قبانی در آثارش عشق به اندیشههای عطار، مولانا و ابن عربی را نشان میدهد و با آنکه دیپلمات بوده و سالها در کشورهای غربی زیسته اما بر خاستگاه شرقی خود تاکید زیادی دارد. او به حقوق زنان توجه داشت و یکی از مضمونهای ثابت شعری وی توجه به این امر است.
او یکی از تأثیرگذارترین ادیبان بر شعر معاصر عرب است. وی کوشیده است میان زبان ادیبانه و آرکائیک و زبان کوچه و بازار پیوندی ایجاد کند و از مزایای آنها به نفع شعرش بهره ببرد. شمار مجموعههای شعر و نثر نزار قبانی به بیش از پنجاه کتاب میرسد که نشان از پرکاری و تلاش بیوقفه وی در زمینه آفرینش ادبی است.
مترجم مجموعه «جمهوری زنان»، یدالله گودرزی در ترجمه سعی کرده به زبان شاعرانه و ساده نزدیک شود و تازگی و غافلگیری در دریافت ِمضمون ِشعری را رعایت کند. کتاب با طراحی چشمنواز و شکیل به علاقمندان ارائه شده است. شعری از این کتاب:
ای معطر از بوی پیامبران!
ای نزدیکترین پل
میان زمین و آسمان !
ای قدس، ای گلدسته ادیان!
تو دخترکِ قشنگی هستی که انگشتانش سوخته
و چشمانش برافروخته
ای واحه سبز
که روزی پیامبر ازآن گذر کرد،
خیابانهایت اندوهگین
و گلدسته هایت غمگین است.
ای قدس!
ای زیبایی محاصره شده در سیاهی!
ناقوسهای را چه کسی می نوازد
بامداد یکشنبهها؟!
ای مروارید ادیان!
از دیوارهایت، خونها را که می شوید؟
انجیل را که نجات میدهد
و قرآن را؟!
کیست که مسیح را نجات دهد
ازدست قاتلان؟
کیست ناجی انسان؟!
شهرِمن!
فردا، لیموها شکوفه میدهند
و خوشهها و زیتونها شادی میکنند.
چشمها میخندند
و کبوتران مهاجر
تا بامهای پاک تو باز میگردند..
ارسال نظرات