زمانی میتوانیم ادعا کنیم که پژوهش در کشور ثمربخش بوده است که میوههای این درخت پربار یعنی تولید علم، پیشرفت و توسعه کشور و گرهگشایی از مشکلات مردم و جامعه را برداشت باشیم.
فعالیتهای پژوهشی یک پژوهشگر از دانشگاه آغاز میشود؛ جایی که یک دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد یا دکترا نخستین گامها را در مسیر پژوهش برمیدارد و با تدوین پایاننامه، نوحید، دانشجوی دکتری اخترفیزیک، معتقد است که باید بهای بیشتری به پژوهشهای دانشجویی داده شود، چراکه از دل همین پژوهشهاست که پروژههای کاربردی و قابل توسعه متولد میشوند: بودجه پژوهشی که در دانشگاهها، بهخصوص برای دانشجویان دکتری در نظر گرفته میشود، واقعاً اندک و دربرخی موارد، خندهآور است. بهویژه در رشتههایی مثل اخترفیزیک که حوزهای گرانقیمت است و نیاز است که به دانشجویان این دست رشتهها بهخصوص در مقطع ارشد و دکتری که کارهای پژوهشی جدی انجام میدهند و از دل همین کارها، پروژههای کاربردی و قابل توسعه متولد میشوند، بودجه پژوهشی و دانشجویی قابلقبولی تعلق بگیرد، نه اینکه تازه آن هم بعد از سالها، مبالغ واقعاً ناچیز در نظر گرفته شود. برای مثال یکی از ابزارآلات مهم در رشتههای ما، «تلسکوپهای حرفهای و تخصصی» است که معمولاً در همه دانشگاهها حتی دانشگاههای خوب و دولتی ما موجود نیست و فقط در تعداد معدودی از رصدخانهها، آن هم به تعداد بسیار محدودی موجود است.
وی ارتباط محدود با دنیا و مشکل دسترسی به منابع علمی روز جهان را دغدغه دیگر مهم دانشجویان تحصیلات تکمیلی عنوان میکند و میگوید: یکی از مهمترین عوامل تأثیرگذار در انتخاب موضوع برای ما دانشجویان یا حداقل برای من، اساتید راهنما و مشاور است، چراکه ادامه تحصیل در مقاطع بعدی، مستلزم همین نکته است که شما در چه حوزهای و با چه اساتیدی کار کردهاید. بهویژه برای کسانی که میخواهند برای ادامه تحصیل بهخارج از کشور بروند، باید حتماً اقبال و توجه جامعه جهانی را در رشته خودشان، به موضوعی که انتخاب کردهاند درنظر بگیرند. درصورتی که درحال حاضر، یکی از مشکلات اساسی ما در بیشتر رشتهها و بهطورکلی حوزه علم (science) همین ارتباطات محدودمان با دنیاست که در برخی موارد میتوان از آن بهعنوان عدم ارتباط هم یاد کرد. این موضوع در تکتک مراحل و جزئیات کار ما اثر میگذارد. مثلاً یکی از سادهترین نمونهها در این زمینه، دسترسی سخت و عدم دسترسی به برخی منابع علمی، سایتهای علمی مطرح در جهان و مقالات زبان اصلی است که کار را برای ما واقعا مشکل کرده است.
وحید، حضور برخی دانشجویان بدون داشتن دغدغه علمی و پژوهشی در مقطع ارشد یا دکترا را مشکل دیگر این حوزه میداند: به نظرم هر دو طرف، یعنی هم دانشگاه و محیط آکادمیک و هم دولت، در جا انداختن و نهادینهکردن فرهنگ پژوهش و جلوگیری از تقلبهای علمی، نقش مثمرثمری دارند. اول از همه پذیرش بیرویه دانشجو، در مقطع تحصیلات تکمیلی است؛ برای مثال دوستانی هستند که فقط و فقط برای ارتقای شغلی و یا حقوقی و بدون داشتن دغدغه علمی و پژوهشی، وارد مقطع ارشد و دکتری میشوند و درنتیجه کیفیت کلاسها، نگاه اساتید به کلاسها و رقابت سالم و مثبتی که باید در آن فضا وجود داشته باشد، کامل از بین میرود یا حداقل کمتر میشود. درصورتی که شما در هیچ کجای دنیا، در محیطهای دانشگاههای مطرح، چنین چیزی را نمیبینید و ورودی و خروجی دانشگاهها کاملاً استاندارد است. از آن طرف وزارت علوم، بهعنوان یک نهاد متولی برای امور مربوط به دانشجو و دانشگاه هم موثر است. من فقط یک نمونه برای شما میآورم؛ همین که برای هیات علمی شدن، شما باید یک تعداد مشخصی مقاله علمی-پژوهشی داشته باشید؛ اینجاست که دیگر کمّیت جای کیفیت را میگیرد. مگر میشود یک نفر هرچهقدر هم توانمند در طول شش ماه، حدود ۱۰۰ مقاله علمی-پژوهشی ثبت کند؟! پس بازهم به این نتیجه میرسیم که هم فضای آکادمیک و هم جامعه مدنی بیرون از دانشگاه در افزایش و کاهش تقلبهای علمی و بهطورکلی، «فرهنگ پژوهش» موثر است.
بارها عنوان شده که پژوهشگر نباید دغدغه تأمین معاش داشته باشد تا بتواند با ذهن باز و تمرکز کافی، به مطالعه و پژوهش بپردازد. وحید هم نظر مشابهی در این زمینه دارد: در بسیاری از کشورهای دنیا، پژوهشگری یک شغل محسوب میشود یعنی میتوان با درآمدی که از انجام پروژههای پژوهشی گوناگون، بهدست میآید، امرار معاش کرد. درصورتی که در کشور ما، پژوهش بیشتر یک مهارت و توانایی است که میتواند در کنار شغل و حرفه اصلی شما قرار بگیرد و آن را تکمیل کند. معمولاً در سالهایی که دانشجو هستیم، پروژههای پژوهشی را تنها بهعنوان فرصتی برای کسب تجربه درنظر میگیریم و خیلی بهعنوان راهی برای کسب درآمد بهآن نگاه نمیکنیم؛ اما زمانی که شما در مقطع ارشد و دکتری فارغالتحصیل میشوید و اگر به پژوهش و پژوهشگری علاقهمند باشید و بخواهید علاقه خود را به حرفه آیندهتان تبدیل کنید، انتظار دیگری دارید و این انتظار شما، زمانی که به محیطهای کاری و دانشگاهی وارد میشوید، قطعا دستخوش تغییر میشود، چراکه آن زمان با واقعیتهای بیشتری روبهرو میشوید. میخواهم مثال شفافی در این زمینه بیاورم، علاوهبر ناچیزبودن بودجه پژوهشی در اکثر دانشگاهها و پژوهشگاهها، یک نکته مهم حقوق و پرداختی است که به دانشجویان دکتری و پسادکترا تعلق میگیرد که واقعا در برخی موارد خندهدار است. شما تصور کنید یک دانشجوی دکتری در هر رشتهای که میخواهد سالها از زمان و عمر خودش را صرف یک پروژه کند، نهتنها این اطمینان خاطر را ندارد که میتواند با بودجهای که دارد هزینههای پروژه خود را تأمین کند، بلکه اغلب باید بخش اعظمی از هزینهها را خودش تأمین کند؛ درحالی که بسیاری از دوستان من که تجربه تحصیل در دانشگاههای مطرح خارج از کشور را داشتهاند، از همان ابتدای تحصیل حقوق دریافت میکردند و میتوانستند هزینههای پروژههای خود را تأمین کنند. مشکلات و دغدغههای ما دانشجویان تحصیلات تکمیلی بهخصوص در حوزه پژوهش و پژوهشگری بسیار گسترده است و من تنها به گوشههای مهمی از آنها اشاره کردم.
سارا، دانشجوی دکترای علوم ارتباطات هم معتقد است دانشجویانی مثل خودش که دغدغه رشته و فضای کاری مختص به خودشان را دارند، بیشتر بهسراغ موضوعاتی میروند که در آن احساس نیاز بیشتری میکنند و میخواهند خلائی را پُر کنند. اما درعین حال اعتقاد دارد که چالشهای دانشجویان در فرآیند پژوهش بهخصوص انتخاب مساله و موضوع، بسیار زیاد است: شاید انتخاب موضوع که مربوط به خود دانشجو است، یکی از چالشهای اساسی اکثر ما باشد اما بهنظرم براساس چیزی که خودم بیشتر تجربه کردم، مساله ارتباط اساتید با دانشجویان است که در فرآیند انجام کار و بقیه جزئیات واقعا قابل بررسی و بحث است. از آنجایی که بیشتر اساتید ما دغدغه ارتقاء از طریق نگارش و چاپ مقالات را دارند، شاید به فضایی خارج از دغدغههای پژوهشی فکر میکنند و اکثراً بهدنبال این نکته هستند که یک کار پژوهشی در قالب پایاننامه یا رساله دانشجویی در سابقه آموزشی و پژوهشی خودشان به سرانجام شود. البته روی صحبت من بیشتر با رشتههای علوم انسانی است؛ از آنجایی که رشته خود من هم در همین حوزه بوده است و شرایط رشتههای فنی-مهندسی و علوم پایه را نمیدانم. شاید فضا در آن رشتهها متفاوتتر باشد.
وی با اشاره به پروسه ثبت مقالات علمی در مجلات توسط دانشجویان و مافیایی که گاهی در پسِ پرده است میگوید: به نظرم یکی از درگیریهای اصلی که در تحصیلات تکمیلی وجود دارد و بسیاری از ما هم آن را شنیدهایم، الزام دانشجو به چاپ مقاله است و آن هم مقالهای که خودش یک مافیای بزرگ دارد و این الزام هم بیش از آنکه برای دانشجو مفید و کارساز باشد، برای اساتید و روزمه و ارتقای آنها، مفید است. میتوانم بگویم همین امر باعث شده رانتهای مختلفی در این حوزه بهوجود بیاید. بگذارید با یک مثال، شفافتر در این مورد صحبت کنم. شما یک مقاله را برای مجلهای ارسال میکنید و بهجای اینکه طی یک فرآیند دو هفتهای، طبق آن چیزی که خودشان مشخص کردهاند، رد یا قبول شود، طی دو ماه شما را منتظر میگذارند و بعد از آن هم اگر مورد پذیرش قرار بگیرد، برای داوری باز هم معطل میشود و دانشجو مدتها منتظر است تا قبل از زمان دفاع از پایاننامه یا رساله دکتری خود، بتواند مقاله مرتبط با کارش را در یک مجله علمی-پژوهشی، منتشر کند. خب این فرآیند، بهنظر من یک سیکل معیوب است و این را هم بگویم که به گفته یکی از دوستانم، اگر بین ۱۳ تا ۱۵ میلیون بهویژه در حوزههای رشته علوم انسانی پرداخت کنید، میتوانید در هرکدام از مجلاتی که میخواهید پذیرش بگیرید. این موضوع، داستان بسیاری از ما دانشجویان رشتههای مختلف است که هر کداممان بهنحوی درگیر این پروسههای پر از ایراد هستیم.
امیرحسین، دانشجوی کارشناسیارشد مهندسی مکانیک هم معتقد است، دانشگاه و فضای آکادمیک است که میتواند در ترغیب دانشجویان به پژوهش و پژوهشگری و همچنین نهادینهشدن این فرهنگ در میان دانشجویان رشتههای مختلف و اساتید مؤثر باشد: به نظرم دانشگاه و محیط آکادمیک بیشتر از آنچه که تصورش را بکنیم، در این امر تأثیرگذار است. به عنوان مثال در ترمهای آخر کارشناسی شاهد صحنهای بودم که بسیار تعجبآور و درعین حال باعث تاسف بود؛ یکی از نیروهای خدماتی دانشگاه در یک فرغون دستی، تعداد زیادی پایاننامه و رساله دانشجویان دانشکده مکانیک را به خارج از دانشگاه میبرد و ما علت را نمیدانستیم، اما همین یک صحنه کافی بود تا متوجه شویم که حتی در بسیاری موارد این احساس نیاز به یک کار پژوهشی کاربردی نه تنها از سوی دانشگاه وجود ندارد، بلکه دانشگاه آنطور که باید و شاید به کارهای پژوهشی بهای چندانی هم نمیدهد؛ بههمین دلیل است که دانشجویان هم در دانشگاه و هم بعد از فارغالتحصیلی، آن فضای موردنظر و حرفهای را تجربه نمیکنند و همین میشود که افراد تنها بهدنبال صرفاً انجام یک کار پایاننامه و رساله خود و دفاع از آن هستند و ممکن است حتی بعد از سالها، بهدنبال کارهای دیگر نروند و این روحیه پژوهشگری در آنها تضعیف و سرکوب شود.
وی به موضوع ارتباط دانشگاه و صنعت و حضور دانشجویان در شرکتهای صنعتی و دانشبنیان اشاره کرده و گفت: من به شخصه این تجربه را نداشتهام و هنوز کار پایاننامهام به آن مرحله نرسیده است، اما دوستانی داشتهام که بهعنوان کارآموز، مدتها در یک شرکت دانشبنیان کار کردهاند و نهتنها حقوقی دریافت نکردهاند، بلکه حتی وعده غذایی و ناهارشان هم با خودشان بود و طبق ساعت کاری کامل، یعنی از ۸ تا ۱۶ در یک شرکت صنعتی حضور داشتند. بهنظرم این شرکتها بهویژه شرکتهای دانشبنیان، ابتدا همه استفاده و بهره خود را از دانشجو میبرند و بعد هم پس از مدتی، دانشجو را به حال خودش رها میکنند. درصورتی که در یک شرایط مطلوب، دانشجو بعد از گذراندن دوره کارورزی میتواند ایده و طرح خود را در آن شرکت پیشنهاد داده و آن را ثبت کند و بتواند مسیر حرفهای و شغلی دلخواه خود را آغاز کند. تعامل میان صنعت و دانشگاه، باید به اولویت جامعه دانشگاهی تبدیل شود.
محمدعلی، دانشجوی رشته بیوتکنولوژی میکروبی هم در این باره گفت: من به فضای صنعت بسیار علاقهمند هستم و سعی کردم پایاننامه ارشدم را هم در همین فضا به اتمام برسانم، اما شاید علاوهبر ارتباط صنعت با دانشگاه، امکانات و تجهیزات مورد نیاز دانشجویان است که دانشگاه باید دراختیار دانشجویان و پژوهشگران قرار دهد. برای مثال، یکی از بخشهای پروژه ما تنها بهخاطر یک قطعه که تحریم بود، حدود سه ماه معطل و معمولاً در فناوریهای هایتک (high tech) این تحریم و عدم دسترسیها، بیشتر بهچشم میخورد که واقعاً آزاردهنده شاید بتوان گفت در خیلی از موارد، همین بودجههای پژوهشی و امکاناتی که دانشگاه در اختیار پژوهشگران قرار میدهد، بیشتر تزئینی است و در واقعیت اتفاق دیگری میافتد.
علیرضا، دانشجوی ارشد علوم ارتباطات، هم از عدم همراهی اساتید در فرآیند پژوهش و انجام پایاننامه گلهمند است و میگوید: بزرگترین چالش من که البته احساس میکنم دغدغه خیلی از دانشجویان دیگر هم هست، عدم همراهی کافی دانشگاه و اساتید در فرآیند پژوهش با دانشجویان است. همین پایاننامه که مرحله مهمی برای هر دانشجویی محسوب میشود و اولین کار جدی دانشجویی (در حوزه پژوهش) است و این انتظار میرود که اساتید و مدیران گروههای آموزشی، همراهی بیشتری با دانشجو داشته باشند و راهنمایی لازم را بکنند؛ اما واقعا این اتفاق نمیافتد. حداقل چیزی که خود من شاهدش بودم، این بود که به مدت چند ماه درگیر پیدا کردن استاد راهنما بودم و بعد از آن هم بیشتر از دانستههای پیشین خودم در نگارش استفاده کردم، درحالی که اساتید باید به دانشجویانی مثل من و خیلی دیگر از دوستان در مقطع ارشد که تجربه کار پژوهشی نداشتهاند، بیشتر کمک کنند تا هم تعامل میان استاد و دانشجو به درستی شکل بگیرد و هم شاهد یک کار پژوهشی استاندارد باشیم.
اما اساتید هم گفتههای شنیدنی در این زمینه دارند؛ از عدم شکلگیری یک حلقه اتصال مناسب میان دانشگاه و نهادهای گوناگون در جامعه گرفته و ارتباط متقابلی که باید میان این دو وجود داشته باشد، تا سرکوب روحیه پژوهشگری در دانشجویان و بودجههای پژوهشی که امروزه، بیشتر به ابزاری برای رانت در فضاهای علمی کشور تبدیل شده است و همچنین درباره دلایل رونق گرفتن بازارهای سیاه مقالهنویسی و مقالهبه دستان و شِبه پژوهشگران خیابان انقلاب که این روزها شاید بیش از پیش، بازار کارشان سکه شده است.
دکتر زرین زردار، استادیار دانشگاه علامه طباطبایی معتقد است: پژوهشگران و سازمانهای ما تاحدودی به اولویتها و مسائل پژوهشی واقف هستند، اما تعاملی که باید هنوز میانشان شکل نگرفته است. نکته مهم این است که ما در رشتههای فنی اغلب از ارتباط میان صنعت و دانشگاه صحبت میکنیم، اما در رشتههای علوم انسانی، بیشتر از ارتباط میان دانشگاه و جامعه سخن میگوییم، چراکه هدف در رشتههای علوم انسانی، حل مسائل مربوط به جامعه است. در این کوتاهیها هم هرکداممان بهنحوی سهم داریم؛ از ساختار آموزشی وزارت علوم گرفته تا اساتید دانشگاهی، ساختار معیوب جذب دانشجو در دورههای تحصیلات تکمیلی و بهطورکلی همه این موارد در کنار هم باعث میشود دانشگاه بهعنوان نهادی برای حل مساله درنظر گرفته نشود. در وهله اول، هم باید توانمندی آشکار دانشگاه، دیده شود و بعد از آن لازم است که مسائل جامعه در دانشگاه، مطرح شود و هرکدام از اعضای هیات علمی، باتوجه به توانمندی و تخصص خود روی یک مسئلهای متمرکز شود و برآن اساس حتی دانشجوی تحصیلات تکمیلی، جذب کند تا دیگر این شیوه متمرکز جذب دانشجوی ارشد و دکتری را نداشته باشیم.
قطعاً آموزش اصول پژوهشگری در دانشگاه تنها به واسطه دروس نظری ممکن نمیشود و دانشجوی تحصیلات تکمیلی باید بتواند در کنار استاد و در کنار یک تیم پژوهشی، آن فضای حرفهای را تجربه کند تا در آینده و بعد از فارغالتحصیلی، حرفی برای گفتن داشته باشد. دکتر زردار به یکی دیگر از چالشهایی که هم اکنون محیط آکادمیک و فضای پژوهشی ما درگیر آن است اشاره میکند و موضوع تربیت پژوهشگر در دانشگاه را مطرح میکند: دانشگاه باید پژوهشگر تربیت کند و نیازهای آموزشی و پژوهشی دانشجویان باید توسط محیط آکادمیک، پاسخ داده شود. چیزی که متاسفانه ما هم اکنون شاهد آن هستیم این است که با یک سری دانشجوی سردرگم در مقطع تحصیلات تکمیلی روبهرو هستیم. اینکه دانشجو از ابتدای ورودش به مقطع تحصیلات تکمیلی حتی نمیداند روی چه موضوعی میخواهد کار کند، چه برسد بهاینکه یک کار پژوهشی جدی انجام دهد. پس دانشجویان باید توسط اساتید، تشخیص داده شوند و وارد تیمهای پژوهشی شوند تا در میدان پژوهش، تجربه کنند.
برخی معتقدند، بودجه پژوهشی در کشور بیشتر تزئینی است و حتی میتواند به ابزاری برای رانت در این حوزه تبدیل شود. عضو هیات علمی علامه طباطبایی به خاطرهای در این زمینه اشاره میکند: سالها پیش برای یکی از دوستان کاری را انجام دادم و در پایان کار بهعنوان تشکر، پیشنهادی برای یک جایگاه شغلی در یک سازمان به من داد و گفت میتوانم در فلان سازمان برای شما، کارهای پژوهشی ترتیب دهم، من هم شروع کردم به تشکر کردن و اینکه نیازی به این کار نیست و این وظیفه من است، اما این دوست دوباره گفت نگران نباشید، ما از شما کار جدی نمیخواهیم و خیلی نظارت آنچنانی روی پروژه نخواهد بود. این تجربه به من نشان داد که پژوهش در کشور ما، یک کار فرمالیته است و بودجه پژوهشی، صرفاً یک بخش تزئینی است و اغلب بهدنبال این نیستند که دادهای از آن برای بهبود عملکردها، رفع مشکلات و خلاصه دوا کردن دردی استخراج شود و در یک کلام، میخواهند صرفاً کاری انجام شود. همین فضایی که در بخش کارفرمایان وجود دارد باعث میشود که برای انجام کار، بهسراغ افراد جدی و حرفهای در این کار نروند.
داشتن دغدغه و انگیزه برای انجام یک کار پژوهشی نیز یکی دیگر از موارد بسیار مهم در تعیین کیفیت و ماهیت یک کار پژوهشی است. شاید بسیاری از دانشجویان معتقد باشند که دانشگاه میتواند در پرورش و یا سرکوب این روحیه موثر باشد. این داشتن دغدغه و انگیزه انجام کار پژوهشی در کنار نهادینه شدن فرهنگ پژوهش در دانشگاههاست که باعث از رونق افتادن بازار تقلبهای علمی و بازار سیاه مقالهنویسی میشود.
دکتر زردار معقتد است: بعید میدانم زمانی که یک فرد در یک محیط حرفهای آکادمیک تحصیل کرده باشد و تجربه چند کار جدی پژوهشی را داشته باشد، بهسراغ بازار سیاه مقالهنویسان بروند؛ چراکه مقالههای خیابان انقلاب، هرچهقدر هم حرفهای و درست نوشته شده باشند، باز هم توسط تیم داوری دانشگاه در زمان دفاع تشخیص داده میشوند.
دکتر پیمان دوستی، روانشناس و استاد دانشگاه با اشاره به لزوم توجه به دغدغه پژوهشی دانشجویان گفت: به طور کلی پژوهش با یک سوال یا یک فرضیه شروع می شود. به عبارتی، فردی که به عنوان محقق میخواهد فعالیت تحقیقاتی انجام دهد، یک دغدغه به شکل سوال یا فرضیه در ذهن او شکل گرفته است و می خواهد تحقیق کند تا یا پاسخ سوال خود را پیدا کند، یا متوجه شود که فرضیه او تایید یا رد میشود. بدین ترتیب، قبل از اینکه اساتید بخواهند اولویت پژوهشیای را به دانشجو معرفی کنند، لازم است ببینند دغدغه پژوهشی دانشجو چیست. پس از آنکه دغدغه پژوهشی دانشجو مشخص شد، استاد راهنما به کمک دانشجو میرود و آن دغدغه را با یکدیگر به یک موضوع پژوهشی تبدیل میکنند. اما اینکه آیا اساتید از اولویتهای پژوهشی کشور آگاه باشند و آنها را به دانشجویان پیشنهاد دهند، بعید میدانم که به طور گسترده چنین اتفاقی رخ دهد، زیرا دست کم دانشگاه هایی که بنده آنها را به خوبی از نزدیک میشناسم، حداقل در رشته روانشناسی (زیرا از بقیه رشتهها بیاطلاع هستم) اولویتهای پژوهشیای که از سازمانها دریافت کرده باشند را به گروه اعلام نمیکنند. ممکن است این امر بدین دلیل باشد که سازمانها، اولویتهای پژوهشی خود را به دانشگاههای محدودی اعلام میکنند یا ممکن است که اصلا اولویتهای خود را به دانشگاهها اعلام نمیکنند و فقط از طریق وب سایتشان آن را اعلام میکنند.
وی افزود: اکثر سازمانها سالانه بودجههایی برای اولویتهای پژوهشی خودشان در نظر میگیرند، اما کمی بابت اینکه چقدر این اولویتهای پژوهشی به دانشگاهها پیشنهاد میشود، بدبین هستم. در واقع گاهاً مشاهده میشود که بودجههای بالایی برای امور پژوهشی صرف میشود، اما این بودجهها به فعالیتهای پژوهشی دانشجویان اختصاص پیدا نمیکند و حتی با دانشجویانی که با بودجه شخصی خودشان هم میخواهند فقط برای رساله خود فعالیت کنند، همکاری زیادی صورت نمی گیرد.
دکتر دوستی با اشاره به نداشتن دغدغه پژوهشی در بین برخی دانشجویان تحصیلات تکمیلی تأکید کرد: یکی از اتفاقهای بدی که برای دانشجویان در حال رخ دادن است، این است که بسیاری از آنها به پایاننامه به عنوان یک درس که باید آن را بگذرانند نگاه میکنند و اصلا دغدغهای برای پژوهش ندارند. این موضوع تماماً تقصیر دانشجو نیست، بلکه بنده و تمام همکاران هم در شکلگیری این فرآیند نقش داریم که طی چند سال تحصیل، هیچ سؤال یا فرضی در ذهن دانشجو نقش نبسته است که برای پایاننامه یا رساله خود به دنبال پاسخ آن سوال و یا تأیید یا رد آن فرضیه باشد. همچنین تجربه کارم با دانشجویان نشان میدهد که بسیاری از آنها درک درستی از پژوهش ندارند و بسیاری فکر میکنند کنار هم قرار دادن چندین متغیر، به معنی انتخاب موضوع پژوهش است. البته که سیستم آموزشی هم در این امر بیتقصیر نیست و بسیاری از دانشجویان آنچه باید را در درس روش تحقیق خود دریافت نمی کنند.
این روانشناس معتقد است که گاهی اوقات تقلبهای علمی از سر ناآگاهی و آموزش نادرست صورت میگیرد و میگوید: تقلبهای علمی ممکن است به شیوهای خواسته یا ناخواسته اتفاق افتد. در واقع در بسیاری از مواقع دانشجو خود متوجه این موضوع نیست که کار وی نوعی کپیبرداری یا تقلب علمی است و اجازه ندارد برود سراغ مقاله یا کتاب فلان شخص و هرچه آنجا میبیند را کپی کند. در واقع برخی مواقع، تقلبهای علمی با نیت و هدف تقلب رخ ندادهاند، بلکه فرد از سر ناآگاهی و آموزش نادرست چنین کاری را انجام میدهد. از سوی دیگر گاهی این تقلبها به صورت عمدی رخ میدهد که دلایل مختلفی ممکن است برای آن وجود داشته باشد. یکی از آنها نبود آگاهی در خصوص امر پژوهش است. دیگری نبود امکانات کافی است. یکی از دلایل مهم دیگر، بحث امتیازی است که فرد برای ورود به دوره دکتری یا مواردی دیگر میخواهد کسب کند و حاضر است به هر قیمتی که شده حتی با پرداخت پول زیاد، تقلب علمی و راههای دیگر، یک فعالیت پژوهشی به نام خود داشته باشد.
دکتر دوستی خاطرنشان کرد: شاید یکی دیگر از عواملی که در فرآیند تقلبهای علمی و رونق گرفتن بازارهای مقالهنویسی (و پایاننامهنویسی) مؤثر است، بیانگیزگی باشد که در برخی مواقع برای بعضی از اساتید رُخ میدهد، مثلا همین نکته که حق الزحمه اساتید بابت راهنمایی یک پایاننامه یا رساله یا به طورکلی یک پروژه از طرف دانشگاه، با تأخیر پرداخت میشود و همین امر باعث بیانگیزگی اساتید و این نکته میشود که دیگر آنطور که باید و شاید برای پروژهها زمان نگذارند.