«سلام کوچک شما محمد بحرانی هستم. چند کلمهای درددل دارم. ممنون میشم که در آرامش وقت بگذارید و حرفامو بخونید.
کامنتهای این پست بازه. هرچه میخواهد دلتنگتان بنویسید. نوش جانم!
فقط یک خواهش: پدر و مادر سالخوردهی من عادت دارن تمام کامنتهای پیج من رو بخونن. (ذوق دارن که بچه کچلشون بازیگر شده)
هر انتقاد تیزی هم دارید، لطفا به واژگانی دست نبرین که با خوندنشون دل پدر و مادرم زخم بشه.
تقریبا هفت سال از همکاری من با خندوانه میگذره. تک و توک قبلش با رامبد جوان تجربههای مشترکی داشتیم. از جمله یه تله تئاتر و یه مجموعه عروسکی در شبکه نمایش خانگی که جناب خان هم همونجا متولد شد. اما اولین و تنها تجربهی جدی همکاری و ط. لانی مدت ما، خندوانه بوده. در این سالها یواش یواش فرید جنگلبرد از یه بازیگر سرشناس و چهرهی دور از دسترس برای من تبدیل به یک انسان و همکار و رفیق شد؛ یک انسان با همهی فراز و فرودها و نقطه ضعفها و نقطه قوتهایش.
در این سال ها و به خصوص دو سه سال اخیر و بعد از مسئله ۰ رامبد به کانادا سیل انتقادات و گاهی بیش از انتقادات قسمت رامبد و روان بوده و البته همواره و همیشه نفقة خودش که خانواده و همکاران و برنامه هاش هم از این سخنان در امان نبودند، رفقای عزیزم من قصد هیچ گونه توجیهی در مورد رفتارهایی که بعضا باعث نارضایتی و دلگیری شما شده را ندارم خیلی اوقات پیش و بیش از شما منتقد رامبد بوده و هستم و بارها و بارها بحثهای تندی هم باهم داشتهایم.
(مثل همین مسئلهی اخیر که باور بکنید یا نه من هم مثل شما این اتفاق رو موقع پخش برنامه از تلویزیون دیدم و منجر به بحث بین ما شد.)
اما خدای بزرگ رو شاهد میگیرم که در این سالهای همکاری با این آدم، بزرگترین انگیزه رو دیدم برای ساخت یک برنامهی درست، با کیفیت، جذاب، بادغدغه، به درد بخور و شاهد بودهایم که برای رسیدن به این هدف همهی جون و وقت و انرژی و عشقش رو گذاشته و باهمه تیترهایی که از همه سمت، به سمتش روانه بود، سعی کرده خوش اخلاق و پر انرژی و مهربان و با دغدغه باقی بماند و انگیزهاش را از دست ندهد و کاری را که به آن ایمان دارد جلو ببرد.
من دیدمش که علیرغم بالارفتن میزان فحشها(که متاسفانه گاهی هم خودش بهانههای خوبی برای فحشها میسازه) هنوز سعی میکنه آدم باشه و آدم بمونه. من نمیدونم که خندوانه اصلا تونسته اهداف سازندگانش رو برآورده کنه یا نه اما میدونم که خندوانه همه همهی تلاشش رو کرده یه برنامهی سرگرم کننده باه که دغدغه هم داشته باشه و حرف هم بزنه و باور کنید این آخری یعنی حرف زدن، با هزاران اصلاح برای رسیدن به پخش اصلا کار سادهای نیست.
ضبط خندوانه تموم شده و معلوم نیست که دیگه اصلا ساخته بشه یا نه و معلوم نیست اگر ساخته بشه من در خندوانه باشم یا نه. اینها رو گفتم که بدونید از طرح این مسائل به دنبال هیچگونه منفعت طلبی نیستم.
من و رامبد هرگز جزو صمیمیترین دوستان همدیگر نبودهایم. در فواصل فصلهای خندوانه شاید ماهها از همدیگر بیخبر بودهایم. شاید وجه همکاری ما بر وجه رفاقت مان بچربد و البته شاید در آینده من و رامبد، هرگز همکار یکدیگر نباشیم.
و شاید بعد از گفتن این حرفها سیل خشم باشه که به سمت من روانه بشه. اما شرط انصاف و وجدان و رفاقت ندیدم که سکوت کنم.
رفقای عزیزم متواضعانه از همه شما خواهش میکنم اگر هرگونه کم کاری، خطا، بیمزگی، لوسی، حرف بیجا، سکوت بیجا و یا هرچیزی که باب میل شما نبوده در این سالها از خندوانه و سازندهاش رامبد جوان و همکارانش دیدید، رو به بزرگی خودتون و محدودیت توان سازندگان این برنامه ببخشید و در این شک نکنید که این همه توان تیم ما بود. ما بیش از این زور و استعدادی نداشتیم.
فکر میکنم کلا ده برنامه از خندوانه مانده باشد که همه آن هم ضبط شده و شاید بعد از این قسمتها خندوانه برای همیشه به تاریخ بپیوندد. این چند قسمت هم تحملش کنید!
به امید اینکه برنامههای خیلی بهتری در آینده جایگزینش بشوند که بیشتر مورد پسند شما باشند.
در پایان همهی شما دوستانم را به مهر دعوت میکنم. باور کنید که همهی این روزها و لحظات به سرعت و به زودی میگذرند و از ما و شما تنها عشق قرار است بماند.»