امروز : جمعه ۲ آذر ۱۴۰۳ - 07:07

Afrang Khabar

1401/2/3 7:7

روشنایی » سرپرستار بیمارستان مرکز کرونا از معجزه دعا در شب های قدر بیمارستان می گوید.

شب قدر در بیمارستان‌ها چه می‌گذرد؟

به گزارش افرنگ خبرشب قدر در بیمارستان‌ها چه می‌گذرد؟ یک سال است و یک شب قدر. اما قابل شمارش نیست تعداد پرستارانی که شب‌های قدر را نه در هیات ها و امامزاده‌ها که بر بالین بیماران می گذارنند. ماه رمضان ۱۴۰۱ سومین ماه رمضان است که برای بسیاری از پرستاران و مدافعان سلامت با هم نشینی کرونا می‌گذرد. حالا کرونا فروکش کرده و کوتاه آمده ،اما هنوز هم در بیمارستان‌های ما بخش‌های کرونا برقرار است و هنوز هم هستند بیماران بدحالی که خودشان و همراهانشان امید دارند به شفا.

امسال در ایام شب‌های قدر سراغ پرستاران بخش کرونای یکی از بیمارستان‌های تهران رفتیم. خاطرات سخت‌ترین روزهای کادر درمان ایران را با هم مرور کردیم و از حال و هوای بخش‌های کرونا در همین روزها و شب‌ها پرسیدیم.

 بیمارستان شهدای گمنام تا همین چند وقت قبل بیمارستان سانترکرونا بود و فقط بیماران کرونایی را پذیرش می‌کرد. از بخش داخلی تا سی سی یو و آی سی یو پر بود از بیماران کرونایی. اما بعد از موج ششم، بخش‌ها یکی یکی خالی شد از بیماران کرونایی و پرستارها یکی‌یکی گان ها را از تنشان در آوردند و نفسی راحت کشیدند.

*دلم لک زده برای یک شب قدر کنار خانواده

«دلم لک زده برای یک شب قدر خانوادگی. راستش این عکس‌های احیای خانوادگی را که می‌بینم دلم می‌گیرد.» «ابوالفضل روشنایی» و همسرش هر دو سوپروایزر بیمارستان شهدای گمنام هستند و می‌‌گویند سال‌هاست چنین حال و هوایی را کنار بچه‌هایشان سپری نکرده‌اند. سهم آنها از افطارهای خانوادگی ماه رمضان هفته‌ای دو شب بیشتر نیست. خاطرات دندان‌گیری از افطارهای خانوادگی ماه رمضان ندارند؛ «یک شب من شیفت هستم و همسرم پیش بچه‌ها است. یک شب همسرم شیفت است و من کنار بچه‌ها و خلاصه ما هر سه روز یک بار طعم یک خانواده واقعی را می‌چشیم و همه کنار هم هستیم. این رسم نه فقط ماه رمضان که کل سال ما است. گلایه‌ای نیست و رسالت ما گاهی از کنار خانواده بودن سنگین‌تر است. وقتی امید بیماران بدحال و اطرافیان آنها بعد از خدا به دکترها و پرستاران است چه ثوابی بهتر از خدمت به بیمار. این شرایط خاص زندگی ما نیست. کادر درمان روزهای تلخی را در دوران کرونا تجربه کردند. کاش مردم فراموش نکنند. الان ما در بیمارستانمان فقط یک بخش کرونا داریم. پارسال همه بیمارستان پر بود از بیماران کرونایی. پرستاران در آن شرایط سخت روزه می‌گرفتند. آنقدر شرایط بیمارستان بحرانی بود و مریض‌های بدحال زیاد بودند که گاهی دو ساعت از وقت افطار می‌گذشت و تازه پرستارها افطار می‌کردند.»

*معجزه یا من اسمه دواء

وقتی می‌پرسیم خاطره بگویید. روشنایی قبل از هر روایتی و خاطره‌ای می‌گوید: «یا من اسمه دواء و ذکره شفاء.» این پرستار از همه روزها و شب‌های تلخ و شیرین مبارزه با کرونا خاطره شیرین یکی از شب‌های ماه رمضان سال گذشته را روایت می‌کند؛ «جوانی در بخش آی سی یو بستری شده بود که ۹۰ درصد ریه‌اش درگیر بود و به دلیل وخامت اوضاع تنفسی او را به خواب مصنوعی برده بودیم و اینتوبه اش کرده بودیم. سن و سال کمی داشت و ما همه تلاشمان را کرده بودیم که زنده بماند.

یادم می‌آید یکی از شب‌های قدر بود. حال بیمار یک دفعه بد شد. ضربان قلبش رفت و کد ۹۹ را اعلام کردیم و گروه احیا به سرعت بالای سر بیمار حاضر شدند و عملیات احیا را آغاز کردند. من هم سریع خودم را رساندم. سوپروایزرهای بیمارستان باید در تمام مراحل احیای بیماران بالای سر تخت باشند و کمک کنند. زمان احیا ۳۰ دقیقه تا ۴۵ دقیقه است. برای بعضی بیمارها که امید داریم به زنده ماندن، این زمان را بیشترهم می‌کنیم. یادم می‌آید آن شب ما یک ساعت بیمار را احیا کردیم اما فایده‌ای نداشت. بیمار برنگشت که برنگشت. تمام شد. حال همه ما بد شد از این اتفاق. پارچه سفید را روی صورت بیمار کشیدیم و همه با بغضی در گلو شروع کردیم به پر کردن فرم‌ها و لیست‌ها. برعکس آنچه خیلی‌ها تصور می‌کنند مرگ‌های زمان کرونا برای کادر درمان هیچ وقت و هیچ وقت عادی نشد. خانم دکتر شیفت بغض کرد و از اتاق بیرون رفت. مادر پسر جوان بیرون اتاق آی سی یو کتاب دعا به دست نشسته بود و خبر نداشت که چه اتفاقی افتاده. خانم دکتر تعریف می‌کرد و می‌گفت مادر تا من را دید بلند شد و گریه کرد و گفت چشم امیدما بعد از خدا به شماست. پسرم را به من بر گردانید. ما یک دفعه دیدیم خانم دکتر برگشت داخل آی سی یو. با جدیت هر چه تمام پارچه سفید را از روی صورت بیمار برداشت و شروع کرد به احیای جوان مرده. ما تعجب کردیم. خانم دکتر با گریه دستگاه شوک را روی قلب بیمار می‌گذاشت. به خانم دکتر گفتم این جوان رفته خانم دکتر! چه کار می‌کنید؟ گفت می دانم. بگذارید دوباره احیایش کنم. همه پرستارها برگشتند بالای سر بیمار و با ناامیدی شروع به احیا کردند. بعد از نیم ساعت ناباورانه دیدیم که ضریان قلب بیمار برگشت. همه ما شوک زده شده بودیم. باور نمی‌کردیم. کرونای سلول‌های مغزی بیمار را تخریب کرده بود و آن جوان تا سه ماه بستری بود. اما عمرش به دنیا ماند و برگشت و این بود معجزه ذکر یا من اسمه دواء ذکره شفا.»

*ختم دعای جوشن کبیر در بخش کرونا

شب قدر کنار خانواده نیستند اما شب‌های قدر بیمارستان را پر از یاد خدا می‌کنند. حتماً برای خدا هم کفه شب‌های قدر پرستارانی که تا صبح را بر بالین بیماران گذرانده‌اند سنگین‌تر است. خاطرات سوپروایزر بیمارستان از این شب‌ها شنیدنی است وقتی از هیات سیاری که در بخش‌های کرونای بیمارستان راه انداخت می‌گوید: «پارسال شب قدر اوضاع بیمارستان اصلاً خوب نبود. تعداد فوتی‌ها سه رقمی شده بود و دوباره همه تخت‌ها پر شده بود از بیماران بدحال. شب قدر رسید و من که سوپروایزر بیمارستان بودم می‌دانستم که چقدر پرستاران خسته‌اند. خسته از لباس‌های محافظی که تعریق و خستگی در کار را چند برابر می‌کرد. کتابچه‌های کوچک جوشن کبیر را تهیه کردم و شب قدر با کمک پرستاران در بخش‌ها توزیع کردیم. آن شب تصمیم گرفتیم جوشن کبیر را در بیمارستان ختم کنیم. از بخش کرونایی شروع کردیم که ۲۰ اتاق داشت. هر دو فراز را در یک اتاق می‌خواندیم. بیماران با ما همراه می‌شدند، آن‌ها که حالشان خوب نبود زیر لب زمزمه می‌کردند و اشک می‌ریختند. بیمارانی که کمی حالشان بهتر بود بلند بلند شروع می‌کردند به خواندن. امسال هم این حال خوب را از خودمان و بیماران دیگر نگرفتیم و در بیمارستان و همه بخش‌ها جوشن کبیر خواندیم. هر چند کرونا مثل قبل ترسناک نیست. آمار مرگ و میر هر روز پایین‌تر می‌آید. اما دنیا برای همان یک بیمار بدحالی که روی تخت خوابیده و نمی‌تواند نفس بکشد انگار تمام شده است.»

 

*فصل مشترک بیماران کرونایی در شب قدر

نه نیاز به مقاله علمی است نه تحقیقات میدانی و پرس و جو. در سه سالی که با کرونا گذشت هیچ کس بهتر از پرستاران و کادر درمان تأثیر دعا را بر روی بهبود حال بیماران درک نکرده‌اند. خاطرات همه پرستاران موید این ادعا است، روشنایی گریزی به خاطراتش می زند؛ «ما در این مدت همه جور بیمار داشتیم. بیمار کرونایی هیاتی داشتیم، بیماری که اعتقاد چندانی به ارزش‌های مذهبی نداشت، جوانی که تمام بدنش جای خالکوبی و تتو بود، آن‌ها با همه اعتقاداتشان یک فصل مشترک داشتند. شب‌های قدر را دوست دوست داشتند. حال معنوی آن شب‌ها را دوست داشتند. حتی آن آدم بی دین هم وقتی دعای جوشن کبیر را بالای سرش می‌خواندیم حالش تغییر می‌کرد. چون می‌دانست پناه اول و آخر در لحظه‌های سخت فقط خداست. کسانی که کرونای سخت گرفته‌اند و مرحله زجر تنفسی را گذراندند و از این مرحله جان سالم به در برده‌اند، می‌دانند وقتی تمام ریه‌ات درگیر است و نمی‌توانی نفس بکشی دوست داری همه زندگی‌ات و دار و ندارت را بدهی فقط خدا نفس‌ها را ازت نگیرد.»

*افزایش توان دفاعی بیماران با دعا/فرافکنی شبکه‌های ضد انقلاب در شب‌های قدر

«من دیده بودم در فضای مجازی شبکه‌های ضد انقلاب وقتی فیلم مداحی و مراسم مذهبی در بخش‌های کرونا را می‌دیدند انتقاد می‌کردند و می‌گفتند غم و اندوه و روضه برای بیماران خوب نیست و مثلاً دلسوزی می‌کردند.» روشنایی این توضیح را می‌دهد و راوی خاطراتش می‌شود: «ما فقط با  بیمار سر و کار داریم. کاری به هیچ چیزی نداریم. به وضوح می‌دیدیم وقتی شب قدر مراسمی برگزار می‌کردیم و دسته جمعی کنار بیماران دعا می‌خواندیم توانایی مبارزه با بیماری در آنها افزایش پیدا می‌کرد. توان دفاعی‌شان بیشتر می‌شد. از مرحله زجر تنفسی راحت‌تر می‌گذشتند. شب قدرهایی که خودمان مراسم می‌گرفتیم یا اینکه برای بیماران هوشیار تلویزیون روشن می‌کردیم تا برنامه‌های تلویزیونی را ببینند اوضاع روحی‌شان بهتر می‌شد. کمتر احساس تنهایی و درماندگی می‌کردند.»

ارسال نظرات

نام

captcha

نظر شما