محقق و استاد دانشگاه برکلی در آمریکا:
استاد مدعو دانشگاه برکلی و مدیر بخش تحقیق و توسعه شرکت «ادوارزد لایفساینسز» میگوید: اگر به آمریکا مهاجرت نمیکردم نمیتوانستم غول کنکور را شکست دهم.
به گزارش افرنگ خبر / نیما نیا متولد 1362 در شهر مشهد است. در ۱۶ سالگی به همراه خانوادهاش به آمریکا مهاجرت کرد، اما پدر و مادرش بعد از سه ماه دوباره به ایران برگشتند و نیما و برادر دوقلویش پوریا در آمریکا ماندگار شدند. برادر دوقلویش، پوریا، دکتری داروسازی دارد و در بیمارستان کایزر آمریکا یک گروه تحقیقاتی دارد و برادر کوچکترش، روزبه، هماکنون مدیر بخش مهندسی نرمافزار شرکت آمریکایی اسنپچت است.
در آمریکا از سال آخر دبیرستان شروع به تحصیل کرد و بعد از آن، دو سال به کالج منطقهای و بعد از آن به دانشگاه رفت. در آن زمان دستگاه ضربانساز قلب پدربزرگش هزاران علامت سوال برایش ایجاد کرده بود و به ساخت این دستگاهها علاقه زیادی پیدا کرد. از طرف دیگر، چون در کالج، دروس ریاضی، فیزیک و زیستشناسیاش خوب بود، در دانشگاه کالیفرنیا در ارواین رشته مهندسی پزشکی را انتخاب کرد. در دوره لیسانس در یک شرکت تجهیزات پزشکی با نام «ادواردز لایفساینسز» شروع به کارآموزی کرد. این شرکت سازنده دریچههای قلب مصنوعی و نظارت بر همودینامیک یا دینامیک خون است. به مدت ۹ ماه در این شرکت کارآموزی شروع کرد و همزمان دوره فوق لیسانسش را نیز گذراند.
بعد از اتمام دوره فوق لیسانس از طرف این شرکت پیشنهاد شغل تماموقت گرفت و مشغول به کار شد. بعد از آن تصمیم گرفت که رشته مهندسی مکانیک بخواند. به این ترتیب وارد دانشگاه برکلی شد و فوق لیسانسش را در رشته مهندسی مکانیک گذراند. بعد از آن هم وارد دانشگاه کالیفرنیا در لسآنجلس یا UCLA شد و همزمان با کار در شرکت، دکتری مهندسی پزشکیاش را هم گرفت.
او هماکنون ۱۴ سال است که در شرکت ادوازد لایفساینسز کار میکند؛ ۶ سال در بخش طراحی کاتترهای قلب و هشت سال نیز در بخش فناوریهای پیشرفته. مدیر بخش تحقیق و توسعه این شرکت است و یک گروه تحقیقاتی دارد که روی پلتفرمهای شبیهسازی جراحی و پروسه کار گذاشتن دریچههای مصنوعی قلب برای پزشکان و جراحان کار میکند. همچنین به صورت مهمان هم در دانشگاههای برکلی و UCLA دروس مشکلات قلب و عروق، زیستمواد و نارسایی قلبی را تدریس میکند.
شرکت ادواردز لایفساینسز در چه زمینهای فعالیت میکند؟
این شرکت در زمینه ساخت دریچههای مصنوعی قلب فعالیت میکند. این دریچهها از دو طریق روی قلب کار گذاشته میشوند؛ یا از طریق جراحی قلب باز یا از طریق کاتتر. کاتتر یک لوله نازک، معمولا بلند و قابل انعطاف و ساخته شده از مواد دارای کاربرد در پزشکی است که در بدن بیمار برای یک هدف معین استفاده میشوند. با تغییر در مواد یا تنظیم شکل کاتتر در مرحله تولید، میتوان به کاتتر برای قلب و عروق، ارولوژی، گوارش، سیستم عصبی و برنامههای کاربردی چشمی دست یافت. این کاتترها را از طریق رگ پا داخل قلب میفرستند تا دریچه تخریب شده را ترمیم و عوض کنند.
عمل قلب باز چندین ساعت طول میکشد، جزو سختترین جراحیها به شمار میرود، حدود ۶ ماه دوران نقاهتشان طول میکشد، در حالی که با کمک کاتتر در عرض ۲۰ تا ۴۰ دقیقه، دریچه قلب عوض میشود و یکی دو روز بعد بیمار مرخص میشود و داروی کمتری نسبت به عمل قلب باز مصرف میکند.
این شرکت همچنین پلتفرمهایی را برای شبیهسازی جراحی و فرآیند کار گذاشتن دریچههای مصنوعی قلب برای پزشکان و جراحان میسازد که در همان بخش تحقیق و توسعه شرکت مورد استفاده قرار میگیرد. این پلتفرمها با کمک قلب خوک یا گاو، دریچه قلب یا آئورت را به گونهای شبیهسازی میکند تا پزشکان بتوانند قبل از کار گذاشتن دریچههای مصنوعی و کار کردن با کاتتر روی قلب انسان، از طریق دستگاههای اشعه ایکس یا سونوگرافی، آموزشهای لازم را ببینند و متوجه شوند که در صورت انجام خطا، چطور میتوانند آن را درست کنند.
کدام دستاورد پژوهشیشان از همه مهمتر بوده است؟
«کوآرکتاسیون آئورت» یا تنگی آئورت یک مشکل قلبی مادرزادی است که در نوزادان شایع است. در این بیماری، بخشی از آئورت قلب آنها رشد نمیکند. برای حل این مشکل چند راهکار وجود دارد؛ یکی جراحی قلب باز است که در آن بخشی از آئورت قلب را که رشد نمیکند، برمیدارند و بافتهای دور آن را میدوزند. دیگری روشهای باز کردن آن بخش از آئورت با استفاده از استنت یا بالون. همانطور که گفتم روش اول عوارض زیادی دارد. به علاوه استفاده از استنت و بالون زیاد کارآمد نیست، چون استنت با رشد قلب نوزاد رشد نمیکند و هر چند وقت یک بار باید این استنت عوض شود. بالون هم معمولا به بافتهای آئورت قلب آسیب میرساند و باعث رشد کردن سلولهای آئورت و گرفتگی رگ میشود.
در این راستا، در دوره دکتری، استنتی را طراحی کردم که این مشکلات را برطرف کند و با رشد قلب کودک، رشد میکند. برای ساخت این استنت از ماده تینتینول استفاده کردم. نینتینول یا نایتینول یک آلیاژ فلزی از جنس نیکل و تیتانیوم با خواص منحصر به فرد است که از جمله آنها میتوان به سوپر الاستیسیته، الاستیسیته کاذب و حافظه شکل اشاره کرد؛ بدین معنا که میتواند به مرور زمان شکل خود را تغییر دهد و به آن شکلی که هدف ماست برسد. این آلیاژ تحت استرس، خاصیت ارتجاعی زیادی نشان میدهد. این استنت طوری طراحی شده که شبیه به فنر با رشد قلب کودک، باز میشود و به مرور زمان رشد میکند.
در این پروژه تحقیقاتی، مقدار فشار وارد شده از سوی این استنت را روی دیواره آئورت قلب کودکان اندازهگیری و بررسی کردم که این فشار چه تاثیری روی سلولهای بافت میگذارد؛ آیا باعث تغییر شکل بافت یا پاره شدن آن میشود یا خیر. برای این کار روی قلب خوک مطالعه و آزمایش کردم.
در شرکت ادواردز لایفساینسز چه پروژههای تحقیقاتی انجام دادهاید؟
در شرکت ادواردز روی دریچههای مصنوعی قلبی تحقیق کردم که بدون جراحی قلب باز کاشته میشود و تاکنون پنج نسل از این دریچهها ساخته شده است. در این پروژه هم روی طراحی و هم در بخش تحقیق و توسعه آن فعالیت کردم و به غیر از این، مسئول آموزش به پزشکان در شهرها و کشورهای مختلف –از کانادا گرفته تا آلمان و سوئیس و اسپانیا- نیز بودم تا نحوه به کار گذاشتن این دریچه مصنوعی را به آنها آموزش دهم. حتی با پزشکانی که برای اولین بار از این ابزار استفاده میکردند، در اتاق جراحی حضور داشتم تا در صورت بروز مشکل یا سوال، راهنماییشان کنم.
علاوه براین، در یک گروه تحقیقاتی برای ساخت ابزاری کار کردم که مربوط به بیمارانی است که دچار گشاد شدن قلب میشوند. زمانی که بطن چپ قلب گشاد میشود، قلب نمیتواند درست خون را پمپاژ کند. از این رو، دستگاهی را طراحی کردم که بتواند حجم بطن چپ را در قلب کم کند تا خون از قلب به تمام بدن پمپاژ شود. البته این پروژه کنسل شد و به مرحله تجاری نرسید.
در اوقات فراغت معمولا چه کارهایی انجام میدهید؟
من به نقاشی خیلی علاقه دارم و اوقات زیادی را نقاشی میکشم و پیانو مینوازم. در زمینه ورزش هم به سوارکاری علاقه دارم.
چه فیلم یا کتابهایی میبینید و میخوانید و کدام یک از آنها را بیشتر از همه دوست داشتید؟
در گذشته کتابهای ژول ورن را خیلی میخواندم و به نظرم کتابهای این نویسنده خیلی ذهن بچهها را باز میکند. به غیر ازاین، کتابهای مارک تواین مثل تام سایر و هاکلبریفین و فئودور داستایوفسکی برایم خیلی جذاب بود. اما الان بیشتر کتابهای روانشناسی و خودشناسی میخوانم تا هم با مسائل و چالشهای مدیریتی آشنا شوم و هم کیفیت ارتباطاتم با دیگران را بالا ببرم؛ مثل کتاب «Relation OCD»، نوشته شیوا رجایی که در مورد مقابله با ترسها و استرسهای مرتبط با ارتباط با دیگران است.
و کتاب «هوش هیجانی ۲»، نوشته تراویس بردبری و جین گریوز که برای ارتقای فردی و شغلی راهنمایی میکند.
به سریالهای ایرانی خیلی علاقه دارم و با همسرم «نیسان آبی» و «خسوف» را تماشا میکنم. فیلمهای اکشن مثل «ترمیناتور» یا «نابودگر» و «شوالیه تاریکی»، به کارگردانی کریستوفر نولان را خیلی دوست دارم.
از نظر شما محققان ایرانی از نظر رشته کاری شما در چه سطحی هستند و چقدر با سطح جهانی فاصله دارند؟
من چون از ۱۶ سالگی از ایران خارج شدهام، از شرایط سیستم آموزش عالی و همینطور محققان ایرانی آگاه نیستم. اما استادان ایرانی میشناسم که نابغه هستند و رنک بسیار بالایی دارند.
به غیر از این، مقالاتی از محققان ایرانی داخل کشور دیدهام که به نظرم سطح بسیار بالایی داشت، ولی مهندسی پزشکی رشته جدیدی است و محققان در ایران به دلیل نبود امکانات، پیشرفت چشمگیری در آن نداشتهاند و بیشتر کارهای پژوهشی آنها در زمینه کارهای تئوری است. مثلا چند سال پیش مقالهای از محققان ایرانی دیدم که ایده آن ساخت دست روباتیکی بود که به اعصاب دست قطع شده وصل میشد و کاربر میتوانست آن را تکان بدهد. آنها فقط در حد تئوری به این ایده پرداخته بودند و امکانسنجی آن را بررسی کرده بودند، ولی محققان MIT همان ایده را گرفتند و آن دست روباتیک را طراحی کردند.
با این حال سطح دانشجویانی که از دانشگاه صنعتی شریف به آمریکا میآیند بسیار بالاست و در بهترین دانشگاههای آمریکا پذیرفته میشوند و در دروس ریاضی و فیزیک نابغه هستند. مثلا در دانشگاه درسی با عنوان روش اجزای محدود داشتیم که دانشجوها به سختی آن را پاس میکردند، اما دانشجوهای ایرانی نمره ۱۰۰ از ۱۰۰ میگرفتند. خود استاد باورش نمیشد که چطور نمره کامل گرفتهاند.
در دانشگاههای آمریکایی برای تقویت ارتباط با صنعت چه راهکارهایی دارند؟ صنعت چه راهکارهایی دارد؟
برای ایجاد ارتباط بین دانشگاه و صنعت، بعضی دانشگاهها در قالب طرحهایی دانشجویان را برای کارآموزی به شرکتهای بزرگ میفرستند. از سوی دیگر، به برخی از مهندسان در شرکتهای بزرگ اجازه ادامه تحصیل در دانشگاهها را میدهند که باعث میشود هم کارمند ارتباطش را با شرکت حفظ کند و هم شرکت و دانشگاه با هم یک پروژه علمی مشترک را پیش ببرند. در این شرایط مالکیت معنوی به دانشگاه تعلق میگیرد و بودجه انجام پروژه را شرکت یا صنعت متقبل میشود.
به غیر از این، کارشناسان شرکتها محصولات جدید خود را به دانشجوها معرفی میکنند و در مورد فرآیند تحقیق و توسعه توضیح میدهند و دانشجوهای علاقهمند و مستعد را برای کارآموزی استخدام میکنند.
آینده دنیای علم و فناوری را چطور ترسیم میکنید؟
من فکر میکنم که آینده دنیا در دنیای مجازی رقم خواهد خورد. اینطور تصور میکنم که تا ۱۰ سال آینده همه انسانها با کمکهای عینکهای خاص در دنیای مجازی زندگی میکنند. همین الان هم وبسایتهایی مثل «متاورس» راهاندازی شدهاند که در قالب یک دنیای مجازی، زمینهایی را به مردم میفروشند که قیمت آنها از هزار دلار شروع میشود. جالب اینجاست که مردم هم در حال خرید این زمینهای مجازی هستند و به نظر میرسد که در آینده، در این دنیای آنلاین به تعطیلات خواهند رفت. شاید الان خیلی دور از ذهن بیاید، اما به نظر من تا چند سال آینده الکترودهایی روی سر قرار خواهند گرفت که انسانها با کمک آن تا چشمشان را ببندند به جزایر هاوایی سفر میکنند. یا مثلا دو نفر که به صورت آنلاین با هم جلسهای دارند، به صورت هولوگرام در مقابل هم ظاهر میشوند و شروع به صحبت میکنند. خیلی از شرکتهای بزرگ در حال سرمایهگذاری روی این دنیاهای آنلاین هستند.
چه توصیهای به جوانان ایرانی دارید؟ در شرایط و وضعیت موجود، چه کار کنند تا پیشرفت کنند؟
توصیه من به جوانان ایرانی این است که هیچ وقت ناامید نشوند و همیشه به ارتقای خودشان فکر کنند. هیچ کاری عیب نیست. مثلا خود من زمانی که به آمریکا آمدم، در فروشگاه کار کردم و توانستم با این کار استقلال مالی پیدا کنم. به نظرم انسانها از هر کاری یک درس بزرگ میگیرند که در آینده به دردشان خواهد خورد.
دنیای امروز خیلی دنیای کوچکی است و دانشجوها به راحتی میتوانند از طریق شبکههای اجتماعی مثل لینکداین با اساتید خارج از کشور ارتباط برقرار کنند و ایدههایشان را با هم رد و بدل کنند و در نهایت در کارشان پیشرفت کنند.
در زمان مهاجرت و بعد از آن با چه چالشهایی مواجه بودید؟
مهاجرت پروسه بسیار دشواری است؛ برخلاف باور همه که تصور میکنند هر کسی پایش به آمریکا میرسد، خیلی خوشبخت است و به قول معروف، صدای دهل از دور خوش است. من و برادرم در آمریکا مجبور بودیم که از همان اول روی پای خودمان بایستیم و هم درس بخوانیم و هم کار کنیم. خود من در رستوران، فروشگاه و بانک کار کردم تا خرجم را دربیاورم.
زمانی که در آمریکا هستید، برای چه چیزی در ایران بیشتر از همه دلتان تنگ میشود؟
من عاشق ایرانم و برای آب و هوای مشهد که چهار فصل کامل دارد، دلتنگ میشوم. برای فضای شهر زیارتی مشهد، برای خیابانها و مغازههایش دلم تنگ میشود، چون در آمریکا مثل ایران مغازهها و بقالیهای زیاد وجود ندارد و فقط یک فروشگاه خیلی بزرگ هست که همه خریدهایمان را از آنجا میکنیم. برای مردم ایران و تاکسیهایی که سه نفر جلو و سه نفر عقب مینشستند، دلم تنگ میشود.
بزرگترین آرزویتان برای خودتان و برای دنیا چیست؟
بزرگترین آرزو برای خودم این است که آدم مفیدی باشم و به دیگران کمک کنم. رشته مهندسی پزشکی را هم با این پیشفرض شروع کردم که کارم به درد افراد دیگر بخورد. برای دنیا هم صلح و آرامش آرزومندم.
آرزوی پدر و مادرتان برای شما چه بوده؟ آیا به آرزوی آنها رسیدهاید؟
پدر و مادر من خیلی دوست داشتند که من موسیقیدان بشوم و برادر دومم کارگردان سینما شود. حتی بعد از دوره راهنمایی پدرم ابتدا ما را در هنرستان ثبتنام کرد، ولی با مخالفت شدید ما در نهایت دبیرستان ثبتناممان کرد. در دوره دبیرستان، اگر در دروس فیزیک یا ریاضی نمره خوبی نمیگرفتیم، باید یک قطعه پیانو یاد میگرفتیم یا یک نقاشی میکشیدیم تا جبران شود. حتی زمانی که دکتری قبول شده بودم، پدرم اصرار داشت که از دکتری انصراف بدهم و به دانشگاه هنر بروم. به طور کلی، پدر و مادرم اصرار داشتند که به غیر از تحصیلات باید کارهای هنری هم انجام دهیم.
فکر میکنید اگر همچنان در ایران میماندید، الان چه کاره بودید؟
راننده تاکسی اینترنتی بودم! مطمئنم که نمیتوانستم غول کنکور را شکست دهم و وارد دانشگاه شوم.
در صحبتهایتان گفتید که ازدواج کردهاید. آیا فرزند هم دارید؟ آیا تحقیقات باعث میشود که به خانوادهتان لطمهای وارد شود؟ شما چطور مدیریت میکنید؟
خیر هنوز بچه نداریم. من و همسرم در یک شرکت کار میکنیم و زمان زیادی را با هم میگذرانیم. در مورد کار همدیگر خیلی صحبت میکنیم و در جریان آنها هستیم. به غیر از این، سعی میکنیم که همپای همدیگر باشیم و علائقمان را به هم نزدیک کنیم.
کلید واژه
ارسال نظرات