امروز : سه شنبه ۱ آبان ۱۴۰۳ - 04:50

Afrang Khabar

1400/10/15 16:50

نیکی کریمی، کارگردان و تهیه‌کننده «آتابای» تاکید می‌کند ادبیات همیشه برای او، جایگاه والاتری از سینما داشته و دارد و به نظرش، ریشه همه هنرهاست.

کریمی: ادبیات برای من والاتر از سینماست

به گزارش افرنگ خبرفیلم «آتابای»   که نیکی کریمی آن را  براساس قصه‌ای از علی‌اشرف درویشیان، به نام «عشق و کاه گل» ساخته است، این روزها در سینماها اکران شده است. نیکی کریمی در این فیلم فضای  جدیدی را در  فیلمسازی تجربه می‌کند  که به سینمای شخصی نزدیک‌تر است. روایت داستان، صحنه‌های چشم‌نواز و  لحظات فیلم، حس‌های  عاشقانه‌ای  را به تماشاگر منتقل می‌کند که کم‌تر در فیلم‌های امروزی به چشم می‌خورد. به بهانه اکران «آتابای» با نیکی کریمی‌گفتگو کردیم: 

به نظرم فیلم «آتابای» نقطه عطفی در سینمای شماست. حتی به نظر می‌رسد وارد مرحله دیگری از فیلمسازی شدید و از این به بعد، سینمای نیکی کریمی را باید به قبل و بعد از «آتابای» تقسیم‌بندی کرد. شاید این تحلیل کمی زودهنگام باشد اما با توجه به فیلم‌های قبلی شما که نگاه اجتماعی داشتید، مثل «یک‌شب»، «سوت پایان» یا مستند «داشتن و نداشتن» که مربوط به نازایی زنان  بود، در «آتابای» به یک نوع سینمای تغزلی و شاعرانه رسیده‌اید. چگونه  «آتابای» شکل گرفت؟

جرقه‌هایی در ذهنم وجود داشت و تصاویری. چیزی که می‌دانم این است که قصه‌ها و داستان‌های زیادی در ذهنم شکل می‌گیرند اما یا نمی‌مانند یا برایم آن‌قدر اهمیت پیدا نمی‌کنند. پروسه لذت‌بخشی است.

انگار مسیر کشف و شهود را طی می‌کردید؟

دقیقاً. یادم است حدود چهار سال پیش  یک روز بهاری در حال پیاده‌روی بودم. هوا بسیار زیبا بود و گنجشک‌ها می‌خواندند  که ناگهان یک جمله از عباس کیارستمی در ذهنم تداعی شد، این‌که «وقتی ما از سینما بیرون می‌آییم، باید آدم بهتری شده باشیم.»

چه جمله زیبایی!

خیلی. می‌گفت فیلم خوب آدم را انسان‌تر می‌کند. مثل بعد از بیرون آمدن از یک کنسرت موسیقی کلاسیک یا نمایشگاه خوب نقاشی؛ یک حال شاعرانه. از سینما هم یک تماشاگر وقتی بیرون می‌آید  باید آدم‌تر بیرون بیاید و انسان بهتری شده باشد. مثل خواندن یک کتاب خوب که نمی‌خواهی زمین بگذاری. درون انسان چیزی متاثر می‌شود که وجوه انسانی‌اش را بالا  می‌برد. با خودم فکر کردم چطور می‌توانم  این حال را ایجاد کنم. جدا از آن‌که آگاهانه به  قصه علی‌اشرف درویشیان، «عشق و کاه گل» فکر می‌کردم،  چیزی دائم در ناخودآگاهم در جریان بود.

پس «آتابای» قصه‌ای است که از دل برآمده؟

کاملاً. بیشتر از هر وقت سعی کردم به خودم رجوع کنم و به ناخودآگاهم و تمام پیش‌فرض‌ها را کنار بگذارم.

قصه «عشق و کاه‌گل» چه بود؟

جوانی که در خانه‌ای اعیانی کارگری می‌کند، دلبسته دختر بزرگ آن خانواده می‌شود؛ دختر هم همین‌طور. اما با تمام شدن تابستان، دختر ترکش  می‌کند و می‌رود و جوان می‌ماند و غم و یک پاییز سرد.

و همین، ایده اصلی قصه فیلم شما شد؟

بله. این همان چیزی بود که  فکر می‌کردم به ‌جاهایی خواهد رسید.

پس چرا فیلمنامه فیلم را هادی حجازی‌فر برای شما نوشت؟ چرا خودتان ننوشتید؟

باهم نوشتیم.

چرا نام شما به‌عنوان نویسنده در تیتراژ فیلم نیامده است؟

من با آقای حجازی‌فر در سریال  «ممنوعه» و فیلم «آستیگمات» همکاری کرده بودم. زمانی که «ممنوعه» را بازی می‌کردیم طبق معمول همه بازیگران ‌که باهم دیالوگ‌های‌شان را سر صحنه روتوش می‌کنند ما هم همین کار را می‌کردیم. همان زمان گفتم در حال کار کردن روی فیلمنامه‌ای هستم، ایشان گفت می‌خواهید باهم کار کنیم؟ اما با موضوع آن‌طور ارتباط برقرار نمی‌کرد و بارها می‌گفت از این متن چیزی درنمی‌آید!  هم موقع نوشتن  و قبل از فیلمبرداری و هم سر صحنه. کار را دوست داشت اما از آن مطمئن نبود. چون با این فضا آشنا نبود. در مورد سوال شما هم باید بگویم  من به گروهم خیلی بها می‌دهم. حجازی‌فر بعد از تدوین فیلم و درست زمان جشنواره فیلم فجر که تیتراژ را می‌نوشتیم،  این موضوع را مطرح کرد که کار اولش است و اگر ممکن است اسمش تنها در تیتراژ فیلم بیاید و من هم گفتم موردی نیست و پذیرفتم.

نیکی کریمی و هادی حجازی‌فر در نشست خبری «آتابای» در جشنواره فیلم فجر 

اما در اصل کار را باهم نوشتید؟

بله.

تقسیم‌کارها به چه شکل بود؟

همیشه مرحله فیلمنامه‌نویسی برایم زمان می‌برد. اعتقادم بر این است که زمان لازم است و شخصیت‌ها کم‌کم در ذهنم شکل می‌گیرند؛ اول آتابای و بعد آدم‌های اطرافش. دیالوگ‌ها را باهم می‌نوشتیم و می‌خواندیم و روتوش می‌کردیم.

به نظرتان اشتباه نکردید؟

از چه نظر؟

چون یک‌بار جمله‌ای را زنده‌یاد ایران درودی از قول عمید نائینی، سردبیر وقت  نشریه «پیام امروز» به من گفت که به نظرم حرف مهمی است. گفت: «تو در حق کسانی که سراغت می‌آیند خیلی اشتباه می‌کنی که  راحت حاصل دسترنج و تجربه سال‌های زندگی‌ات را در اختیارشان می‌گذاری،  چون آن‌ها دیگر  فکر می‌کنند رسیدن به جایگاه تو خیلی آسان است و  این  اصلاً خوب  نیست.»

خب من هم معاشرینی مثل عباس کیارستمی و داریوش مهرجویی داشتم و خیلی نکات از آن‌ها  یاد گرفتم./منبع: خبرآنلاین - فرانک آرتا

ارسال نظرات

نام

captcha

نظر شما