یادداشت مهمان - در لا به لای حواشی هفته نخست لیگ برتر فوتبال، دراگان اسکوچیچ، سرمربی قهرمان تراکتور در نشست خبری حرفی زد که شاید به مذاق خیلیها خوش نیاید: «بازیکنان ایرانی با این ذهنیت مذاکرات خود را شروع میکنند که علاقهای به رقابت ندارند و سعی میکنند به تیمی بروند که رقیب همپست وجود نداشته باشد و این در همه سالهایی که در ایران بودم، صادق بوده است. همیشه بازیکنان ایرانی را دیدم که کیفیت داشتند اما از رقابت کردن در تیم با همپست خود سرباز میزنند و جذبشان سخت میشود. البته در مورد تمام بازیکنان این صادق نیست اما در مورد بیشتر بازیکنان این اتفاق میافتد.»
برای بخشی از افکار عمومی، این حرفها بوی بیاعتمادی به بازیکن ایرانی میدهد؛ گویی سرمربی پیشین تیم ملی، بازیکنان ایرانی را بیانگیزه و بی تمایل به رقابت معرفی میکند اما اگر ابعاد دیگر این حرف را با برهه کنونی تطبیق دهیم، شاید متوجه واقعیتی شویم که در ایران و حتی فراتر، جو حاکم بر سال منتهی به جام جهانی را تعریف میکند؛ سالی که بازیکنان بیش از هر زمان دیگری از رقابت میترسند.
ترس پنهان پشت لبخند فوتبالیستها
در ظاهر، همه چیز مثل همیشه است. بازیکنان با انگیزه وارد تمرین میشوند، در مصاحبهها از «جنگیدن برای تیم» میگویند و روی کاغذ قرار است با همه رقابت کنند اما واقعیت پشت پرده فرق دارد. هر بازیکنی در آستانه جام جهانی یک دغدغه اصلی دارد؛ بازی کردن مستمر.
در دنیای حرفهای، مربیان ملی - حداقل در ظاهر - کمتر به نامها و رزومهها نگاه میکنند. آنها میخواهند مطمئن شوند که بازیکنشان هر هفته ۹۰ دقیقه در سطحی قابل قبول بازی کرده باشد چرا که نیمکتنشینی طولانی مساوی است با افت ریتم، کاهش اعتمادبهنفس و در نهایت، خط خوردن از فهرست.
این همان جایی است که بسیاری از بازیکنان، به جای جستوجوی رقابت در سطحی بالاتر، به دنبال «منطقه امن» میگردند. در قراردادشان شرط بازی ثابت یا دقایق تضمین شده را میگنجانند، تیمی را انتخاب میکنند که جایگاهشان تضمین شده باشد یا حتی از لیگها و تیمهای بزرگتر چشم میپوشند تا مطمئن باشند که فرصت بیشتری در زمین مسابقه خواهند داشت.
انتخابهای محتاطانه
فوتبال ایران پر است از چنین تصمیمهایی. بازیکنانی که در چند ماه منتهی به جام جهانی، نیمکت نشینی در تیم خارجی را رها میکنند و به فوتبال ایران بر میگردند؛ مثال بارز این اتفاق چند وقت اخیر رخ داد که فوتبالیستهای ایرانی از لیگهای دسته دوم و سوم اروپایی مانند روسیه به سوی ایران سرازیر شدند؛ جایی که میتوانند بازی کنند و به چشم سرمربی تیم ملی بیایند.
حتی در سطح لیگ برتر ایران هم میبینیم بعضی ستارهها از باشگاهی به باشگاه دیگر میروند نه برای چالش بزرگتر بلکه برای اطمینان از حضور در ترکیب اصلی و زیر ذرهبین ماندن.
از ریچارلیسون تا گریلیش
این الگو محدود به ایران نیست. ریچارلیسون، مهاجم برزیلی تاتنهام، چند روز پیش بعد از دبل در هفته اول لیگ برتر انگلیس، خودش را با رونالدو نازاریو مقایسه کرد؛ نه از سر غرور، بلکه بهعنوان پیامی به کارلو آنچلوتی، سرمربی تیم ملی برزیل. او گفت: «من آمادهام، من باید در جام جهانی باشم.» برای او، هر گل نه فقط یک آمار باشگاهی، بلکه بلیت جام جهانی است.
جک گریلیش وقتی از استونویلا به منچسترسیتی رفت، سال جام جهانی برایش کابوس شد. رقابت با فودن و برناردو سیلوا دقیقههای بازیاش را محدود کرد و بحثها درباره احتمال خط خوردن از تیم ملی بالا گرفت کما اینکه تداوم نیمکت نشینی در سیتی، او را به اورتون و گرفتن زمان بازی بیشتر در تافیها سوق داد یا آلوارو موراتا، مهاجم اسپانیایی، بارها در آستانه تورنمنتهای بزرگ بین یوونتوس و اتلتیکو دست به انتخابهای محافظهکارانه زد چون از نیمکتنشینی طولانی وحشت داشت. او حالا راهی میلان شده تا همچنان امید اول لاروخا در جام جهانی باشد.
چرا بازیکنان این قدر از رقابت در سال جام جهانی میگریزند؟
برای یک فوتبالیست، هیچ رویدادی قابل قیاس با جام جهانی نیست. بعضیها فقط یکبار در طول دوران ورزشیشان چنین فرصتی را پیدا میکنند بنابراین ذهن ناخودآگاه بازیکن ترجیح میدهد ریسک نکند، خود را در معرض چالش تازه قرار ندهد و هر طور شده، ریتم فعلی را حفظ کند.
به بیان دیگر، سال جام جهانی سالی است که بازیکنان بیش از هر زمان دیگری «محافظهکار» میشوند. ترجیح میدهند در سطحی پایینتر اما تضمین شده بازی کنند تا اینکه در سطح بالاتر با خطر نیمکتنشینی روبرو شوند. این تصمیم ممکن است از بیرون، نشانه کم جسارتی یا راحتطلبی دیده شود اما در واقع استراتژیای است برای تضمین حضور در بزرگترین ویترین فوتبال دنیا.
مربیان و معمای بازیکنان محتاط
برای مربیان باشگاهی، این وضعیت گاهی آزاردهنده است. بازیکنی که میتواند در جو رقابتی برای ترکیب اصلی بجنگد، ناگهان محتاط میشود و از رقابت سر باز میزند. بعضیها حتی در مذاکرههای نقلوانتقالی شرط میگذارند که «باید فیکس باشم» اما همین معما، بخشی جدانشدنی از فوتبال است.
مربیان تیم ملی هم این را میدانند و به همین دلیل در اردوها بیشتر از همیشه روی «بازی در باشگاه» تأکید میکنند.
رویای جام جهانی
وقتی اسکوچیچ گفت بازیکنان ایرانی اهل رقابت نیستند، شاید بخشی از واقعیت را بیان کرد اما اگر منصفانهتر نگاه کنیم، این موضوع بی ارتباط به پدیدهای جهانی نیست. سال جام جهانی؛ سالی که همه بازیکنان – از تهران تا لندن و از تبریز تا مادرید – محافظهکار میشوند. آنها ریسک نیمکت را به جان نمیخرند چون میدانند چهار سال انتظار، با چند هفته دوری از ترکیب دود میشود و به هوا میرود.
در نهایت، این داستان نه از سر ضعف بلکه از بزرگ بودن رویای فوتبالیستها حکایت میکند که هدفشان بازی در جام جهانی، شنیدن سرود ملی و بازی کردن برابر بهترینهای دنیاست؛ رویایی که آنقدر ارزش دارد که خود را از رقابت دور نگه دارند تا فرصت حضور در تیم ملی را از دست ندهند.