امروز : جمعه ۲ آذر ۱۴۰۳ - 10:58

Afrang Khabar

1402/5/2 10:58

گفتگو با محمد رضا ابوالفضلی کمک داور بین المللی ایران

ناگفته های کمک داور خداحافظی داده شده

به گزارش افرنگ خبر /

کمک داوری که با ناراحتی «خداحافظی داده شد» حالا حرف‌هایی زیادی برای گفتن دارد. از وظایفی که افشاریان در ریاست کمیته داوران داشت و به آن عمل نکرد، تا ماجرای VAR جام جهانی که باعث شد تیم داوری ایران بدون استقبال به کشور بازگردد.

همیشه کمک داوران زیر سایه داوران هستند و معمولا زحمتی که می‌کشند، دیده نمی‌شود؛ داورانی که با سختی زیاد به بالاترین سطح فوتبال ایران می‌رسند اما با بی‌مهری از مستطیل سبز کنار گذاشته می‌شوند؛ داورانی که در لیگ ایران، نزدیکترین هدف برای پرتاب بطری و سنگ توسط هواداران تیم‌ها هستند و به نوعی جان خود را در این راه می‌گذارند اما قدرشان دانسته نمی‌شود.

محمدرضا ابوالفضلی، متولد ۲۲ شهریور ۱۳۵۶ است. این داور ۴۱ ساله پس از ۲۸ سال حضور در داوری و قضاوت در بالاترین سطح فوتبال چه در آسیا و چه در جهان از داوری حداحافظی کرد. البته برعکس شغلش، خداحافظی او چندان هم بی‌حاشیه نبود و پس از پرچم زدن در جام جهانی ۲۰۲۲ قطر، با ناراحتی از دنیای داوری خداحافظی کرد؛ مردی که اگر اشتباه داور قطری در اتاق VAR نبود، می‌توانست حتی در فینال جام جهانی هم پرچم بزند و برای ایران افتخارآفرینی کند. او در سکوت از جام جهانی برگشت و سعی کردند در سکوت هم او را خداحافظی دهند اما ابوالفضلی حرف‌های زیادی برای گفتن داشت.

 

مشروح درد دل‌های این کمک داور با سابقه را در پایین می‌خوانید:

* چه اتفاقی افتاد که سمت داوری رفتید؟

من در ۱۰ تیر ۱۳۷۴ بود که داوری خود را زیر نظر مرحوم استاد حمید خوشخوان آغاز کردم. من اصلا داوری را دوست نداشتم. پدر من یک عکس داشت که در حال بیرون آمدن از زمین مسابقه بود و یکسری افراد با اسلحه ژ- ۳ او را مشایعت می کردند که هواداران و اعضای تیم‌ها تعرض نکنند! این عکس در ذهنیت من این مساله را ایجاد کرد که اگر داور شوم، همیشه باید تحت‌الحفظ از زمین خارج شوم و به همین دلیل دوست نداشتم داور شوم.

از سال ۷۱ در نوجوانان پیام مخابرات تهران و از سال ۷۲ تا ۷۴ نیز در تیم جوانان آبفای استان تهران در دسته اول تهران به عنوان هافبک چپ بازی می‌کردم. با اصرار پدرم، او من را در کلاس داوری ثبت نام کرد و به من گفت این دوره را ببین و اگر خوشت نیامد، بیا بیرون. الگوی ورزشی من علی دایی بود زیرا در همه جبهه‌های زندگی موفق بود و من به پدرم می‌گفتم دوست دارم مثل او شوم. این جمله پدرم یادم نمی‌رود که به من گفت قول می‌دهم روزی برای علی دایی قضاوت کنی. من هم گفتم من کجا و قضاوت در لیگ برتر برای علی دایی کجا! اولین قضاوت من در دوره ریاست آقای عسگری بود که صبای تهران با ذوب‌آهن بازی داشت و در آن بازی کاپیتان صبا علی دایی بود. آن دیدار اولین قضاوت من بود و به همراه علی خسروی آن دیدار را قضاوت کردیم.

* خاطرانگیزترین بازی شما در لیگ برتر کدام بازی بوده است؟

بازی پرسپولیس و فجرسپاسی در ورزشگاه آزادی که تماشاگر زیادی به ورزشگاه آمده بود. من از آن بازی همیشه به عنوان حضور خدا یاد می‌کنم. فکر می‌کنم سال ۲۰۰۸ بود و کاندیدای داور بین‌المللی شدن بودم. آن زمان خیلی از نفرات برای حضور در لیست بین‌المللی با یکدیگر رقابت می‌کردند و بازی‌های ما زیر ذره‌بین کمیته داوران بود و آن زمان کل بازی و حتی صحنه‌های گل روی اسکوربورد پخش می‌شد. روی گل سوم پرسپولیس، شوت بازیکن پرسپولیس به کریم باقری رسید و او هم گل سوم را به ثمر رساند.

چهار پنج بازیکن پرسپولیس در آفساید بودند و فقط کریم باقری بود که در آفساید نبود. همه فکر می‌کردند که کریم باقری هم در آفساید است اما من او را در آفساید ندیدم و یک لحظه با خودم ادامه بازی دادم. بعد از گل چند نفر از بازیکنان فجرسپاسی برای اعتراض سمت من آمدند که من چهره آن‌ها را فراموش نمی‌کنم. آن‌ها همزمان اسکوربورد و صحنه آهسته گل را نگاه می‌کردند و به من می‌گفتند آقای ابوالفضلی چه آفسایدی را گل گرفتی! در حالی که من به عنوان داور نمی‌توانستم خودم هم شخصا به اسکوربورد نگاه کنم.

من هم استرسی شدم و با خودم گفتم یک گل آفساید را تقدیم پرسپولیس کردم و بین‌المللی شدنم از دست رفت اما روحیه‌ام را نباختم و در نیمه دوم هم فجرسپاسی ۲ گل زد و بازی با نتیجه ۳ بر ۳ خاتمه یافت. وقتی به رختکن آمدیم، ناظر بازی پیشانی من را بوس کرد و گفت شاهکاری که در این بازی رخ داد، توسط تو صورت گرفت زیرا همه بازیکنان پرسپولیس در آفساید بودند الا کریم باقری.

* در سال ۲۰۰۹ و در دوره سختی وارد لیست بین‌المللی شدید. با کدام کمک‌داور رقابت بیشتری داشتید؟

در آن زمان، سن روی ۴۵ بسته بود و هر کسی به ۴۵ می‌رسید، به صورت خودکار از لیست بین‌المللی حذف می‌شد و مثل الآن نبود که فیفا محدودیت سن را برداشته باشد. ما هم چشم و امیدمان به این بود که ببینیم چه کسی بازنشسته می‌شود. ترافیک زیادی هم بود و آقایان حسین خانبان، علیرضا یزدانی، محمدرضا منصوری، ایلدروم، علی‌نژادیان، میرزابیگی و بابک داوری جزو کاندیده‌ها بودند و رقابت زیادی بود زیرا فقط یکی دو نفر می‌توانستند جایگزین شوند.

رایزنی و ارتباط قسمت کمی از راه بود و داوران از نظر فنی با هم مقایسه می‌شدند. همه این داوران هم بازی‌های سنگین و مهم لیگ برتر را قضاوت می‌ کردند و رقابت برای بین‌المللی شدن زیاد بود.

* شما استقلال بودید یا پرسپولیسی؟

من پاسخ شما را با این جمله می‌دهم که من هم مثل شما وقتی نوجوان بودم، به یکی از این تیم‌ها علاقه‌مند بودم زیرا نمی‌دانستم قرار است در آینده داور شوم. این سوال را نمی‌توانم جواب بدهم زیرا برای این دو تیم قضاوت‌های زیادی کرده‌ام و اشتباهات سهوی هم صورت گرفته و ممکن است اگر بگویم طرفدار کدام تیم بودم، هواداران تیم رقیب بگویند پس آن اشتباهات سهوی نبوده‌اند. از انسان هر اتفاقی برمی‌آید اما من خودم به شخصه ندیدم داوری به خاطر این دو تیم بخواهد شرافتش را بفروشد.

* به خاطر علی دایی پرسپولیسی نبودید؟

علاقه من به علی دایی به خاطر شخصیت او بود فقط حیف که در جریان مسابقات زیاد اعتراض می‌کرد. یک خاطره جالب هم از ایشان دارم. اگر اشتباه نکنم زمانی که ایشان در راه آهن سرمربی بودند من کمک داور بازی ایشان با تیم داماش گیلان بودم که سرمربی داماش آقای تارتار بود، یک گل را من به درستی آفساید اعلام نکردم و بازی با همان نتیجه یک بر صفر به نفع تیم داماش خاتمه پیدا کرد اما اعضای تیم راه آهن و کادر فنی به شدت به این صحنه معترض بودند و در پایان بازی وقتی وارد رختکن شدیم آقای دایی نزد ما آمدند و به بنده گفتند "شب چطور می‌خواهی سرت را روی بالش بگذاری و راحت بخوابی؟" که من خیلی ناراحت شدم اما به ایشان چیزی نگفتم و سکوت کردم. یادم می‌آید که فردای همان روز برنامه ورزش از نگاه دو صحنه گل را نشان داد و روی تصمیم من صحه گذاشت. حدودا سه هفته بعد مجددا مسابقه راه آهن و سایپا در کرج را جهت قضاوت به من دادند، دقیقه سوم بازی بود که آقای دایی آرام نزد من آمدند و گفتند "آقای ابوالفضلی لطفا من را حلال کن، تصمیم شما در آن مسابقه درست بود و من اشتباه کردم." در آن لحظه من هم تشکر کردم و از رفتار ایشان بسیار لذت بردم.

زمانی که ایشان در تیم‌های بانک تجارت و تاکسیرانی بازی می‌کردند، محل تمرینشان تپه‌های پارک سرخه حصار بود. من هم از سال ۷۹ در این پارک تمرین می کنم و از آقای جلال چراغپور نقل شده بود که کریم باقری و علی دایی این تپه‌ها را بالا می‌رفتند. من هم زیر نظر آقای محمود رفیعی، با تپه‌های سرخه حصار آشنا شدم و به ما می‌گفت شما هم باید این تپه‌ها را بالا بروید و چیزی از علی دایی و کریم باقری کم ندارید.

* در طول دوران قضاوتتان پیش نیامد که باشگاه یا دلالی به شما پیشنهاد رشوه دهد؟

خدا را شکر برای من این اتفاق رخ نداد.

توپ که به کرنر رفت، گفتند ما در اتاق پنجاه - پنجاه هستیم و به نظر دو نفرمان،  قبل از این که دست مدافع به زمین برخورد کند، توپ به دست برخورد کرده و هند است.  فغانی دچار شک و تردید شد و اعلام پنالتی کرد. شما بسته صورت فغانی را ببینید، معلوم است که از تصمیم راضی نیست و با اکراه آن را اعلام کرد.  موقعی هم که برگشتیم، آقای بوساکا به ما گفت که من انتظار داشتم شما بیشتر با اتاق VAR چالش می‌کردید. همان اتفاقات روی صعود نکردن اروگوئه تاثیر گذاشت و ما هم به خانه برگشتیم.

* شما با داوران زیادی داخل چمن رفتید اما با کدام داورها بیش از بقیه هماهنگ بودید؟

من با سه داور بیش از بقیه هماهنگ و راحت بودم. محسن ترکی، سعید مظفری‌زاده و علیرضا فغانی که او هم ابتدا کمک داور بود و یک سال زودتر از من داور شد. من دوران خوبی را کنار فغانی داشتم و برایش در لیگ استرالیا آرزوی موفقیت می‌کنم زیرا آن‌ها قدر او را دانستند و او را وارد لیست بین‌المللی‌شان کردند. داوران دیگری هم بودند اما با این سه داور، خیلی هماهنگ بودم و مثل هافبک‌ها و مهاجم‌هایی که چشم بسته یکدیگر را پیدا می‌کنند، من هم می‌دانستم داور وسط چه چیزی از من می‌خواهد.

* الگوی داوری شما چه کسی بود؟

اجازه بدهید با مثال به این سوال شما جواب بدهم؛ به قول کولینا شما اگر بخواهی اسم چند داور معروف را بگویی، خیلی راحت این کار را می‌کنی اما کمک داورها خیلی شناخته شده نیستند.  در زمانی که قانون "گل طلایی" اجرا می‌شد، در جام ملت‌های اروپا و در زمانی که بازی مساوی بود، توپی به سوی دروازه شوت شد که در دهنه دروازه با برخورد به مدافع حریف به کرنر رفت. کمک داور صحنه را پنالتی گرفت و اعلام کرد که مدافع با دستش توپ را به کرنر فرستاده است. آن پنالتی گل شد و بازیکنان تیم حذف شده به سمت کمک داور یورش بردند اما تصاویر آهسته نشان داد که فقط کمک داور از آن زاویه توانسته پنالتی را تشخیص دهد و فیفا هم لقب شجاع‌ترین کمک داور را به او داد. من هم سعی کردم از شجاعت او الگوبرداری کنم.

* شیرین‌ترین اتفاقی که برای شما در داوری رخ داد، چه بود؟

زمانی که اعلام شد جزو تیم داوری فینال جام ملت‌های آسیا ۲۰۱۵ هستم، شیرین‌ترین خاطره‌ام بود و همچنین حضور نامم در فهرست داوران حاضر در جام جهانی قطر، دیگر خاطره شیرین من از داوری بود.

* خاطره جالبی از دوران داوری‌تان دارید؟

خاطرات جالب زیاد است. یک بار پارچه پرچم جدا شد و من مجبور شدم با میله خالی ادامه بدهم. یک خاطره جالب دیگر از سعید مظفری‌زاده در لیگ قهرمانان دارم که بازی بین دو تیم کره‌ای و ژاپنی در کره‌جنوبی بود. آن زمان که این پرچم‌های ویبره‌ای به ایران آمده بود، یکی از اسپانسرهای داوری نامش روی این پرچم‌ها حک شده بود. مظفری‌زاده هم این پرچم‌ها را روی پرچم فیفا در جاپرچمی گذاشته بود و در چمدان با خود به رختکن آورد.

در لیگ قهرمانان به خاطر تبلیغات و موضوعات اسپانسری، روی ثانیه‌ها هم حساس هستند و تلاش می‌شود بازی‌ها با یک دقیقه تاخیر هم آغاز نشوند. بازی در حال شروع شدن بود که مظفری‌زاده گفت پرچم‌ها را بیاورید و آماده ورود به زمین شوید. پرچم‌ها را که در آوردیم، گفتیم سعید این‌ها که نام و نشان اسپانسر ایرانی دارد و با این‌ها نمی‌توانیم به زمین برویم. حالا همه تیم‌ها و اعضای برگزاری مسابقات منتظر ما هستند و این پرچم‌ها باز نمی‌شد و ما هم چاقو برای کندن آن نداشتیم.

نماینده بازی  که آمده بود تا دلیل تاخیر ما را جویا شود ناگهان مظفری‌زاده خودش را به مریضی زد و دلش را گرفت. به فارسی هم گفت شما این علامت‌ها را بکنید تا من دلم خوب شود! بازی یک مقدار با تاخیر شروع شد اما خدا را شکر مشکلی پیش نیامد و ناظر هم پرسید که چه اتفاقی افتاده است که ما گفتیم حال داور کمی بد بود و رو به راه که شد، وارد زمین شدیم.

یک خاطره جالب هم با یک داور بین‌المللی دارم که از این قرار بود که یکی بازی‌های نیمه نهایی تهران را قضاوت کنیم. در ابتدای نیمه دوم که قرار بود تورها را چک کنیم، دیدم تور دروازه سمت من پاره است و مشغول گره زدن آن شدم. یک بازیکن هم بیرون بود و ناگهان رفیعی سوت شروع بازی را زد. حالا همه بازیکنان بلند داد می‌زنند "آقای داور، آقای داور" و رفیعی هم فکر می‌کرد می‌خواهند بگویند آن بازیکنی که بیرون مانده و وارد زمین نشده، می‌خواهد وارد زمین شود و رفیعی هم گوش نمی‌داد و ادامه بازی می‌داد. بالاخره من داد زدم که آقا من سر جایم نیستم و تور پاره است. بالاخره رفیعی راضی شد بازی را متوقف کند تا من تور را گره زدم و بازی را از سر گرفت.                         

* در لیگی که گذشت هم دو اتفاق عجیب برای شما رخ داد. آن را از زاویه دید خودتان تعریف می‌کنید؟

یکی بازی تراکتور و استقلال بود که سعید مهری از روی هیجان روی خط ایستاده بود، اصولا ما کمک داوران خیلی به جلویمان (خط طولی) نگاه نمی‌کنیم و دیدمان به مهاجم، مدافع و جریان بازی است. من در حال دویدن بودم که یامگا در حال فرار بود و من هم می‌خواستم خودم را به او برسانم. به نزدیکی سعید مهری که رسیدم، متوجه شدم که انگار یک چیزی جلوی من است و من هم سعی کردم سرعتم را کم کنم که کتف ایشان به دنده من خورد و نفسم یک لحظه بالا نیامد. پزشکان استقلال لطف کردند و حال من را جا آوردند و به من گفتند برای بهبود بهتر است در منزل بادکنک باد کنم تا مثل قوطی حلبی دنده‌ام به جای خود برگردد. البته گفتند تا یک مدت درد خواهی داشت که فکر می‌کنم تا ۱۸ یا ۱۹ روز این درد همراه من بود.

دومین اتفاق در دیدار نساجی و پرسپولیس در هفته آخر لیگ بود؛ جایی که اسماعیلی‌فر وقتی دید به توپ نمی‌رسد، یک ضربه به توپ زد و توپ به نرده‌ها برخورد کرد و کمانه کرد و به گلویم اصابت کرد. من همیشه در هنگام قضاوت آدامس می‌خورم و همه فکر کردند که آدامس در گلویم گیر کرده اما واقعیت این بود در اثر این ضربه، انگار مری و نای من به هم چسبید و نفسم بالا نیامد. داور وسط دکتر حیدری بود که پرسید خوبی و من گفتم خوبم! هر چه گذشت، من سرفه‌هایم شدیدتر شد و حیدری بازی را متوقف کرد تا من تحت درمان قرار بگیرم. پزشک پرسپولیس در گوش حیدری یک چیزی گفت و سپس اشاره‌ای به ایشان کرد. او هم ناگهان من را از پشت گرفت و دکتر پرسپولیس مری و نای من را فشار داد و مشکل حل شد.

* سخت‌ترین بازی‌ای که قضاوت کردید، کدام بازی بود؟

در یک داربی، پرسپولیس ۲ بر یک از استقلالی که هدایت آن برعهده امیر قلعه‌نویی بود، پیش افتاد. در ۱۳ دقیقه پایانی، قلعه‌نویی به مدافعان گفت به مهاجمان وصل شوید تا هر طور شده گل تساوی را به ثمر برسانید. ذات مهاجم طوری است که حواسش به تله آفساید است اما مدافعی که نفوذ می‌کند، هدفش فقط گل زدن است و حواسش به گیر کردن در تله آفساید نیست. قلعه‌نویی هم به همه هافبک‌ها می‌گفت هر چه توپ رسید، روی دروازه ارسال کنید.

در یکی از همین فعل و انفعالات توپ به مجتبی جباری رسید و او هم توپ را روی دروازه ارسال کرد و توپ در موقعیت آفساید به یکی از مدافعان استقلال که به عنوان مهاجم جلو آمده بود، رسید و توپ گل شد و من آن را آفساید گرفتم. خیلی استرس داشتم و ۱۳ دقیقه جهنمی برای من بود.

بازی برزیل و صربستان در نیمه دوم هم سخت شد زیرا برزیل گل می‌خواست و داشت با چهار مهاجم بازی می‌کرد. ما ۲ مهاجمه و ۳ مهاجمه دیده‌ایم اما ۴ مهاجمه عجیب بود. در آن بازی من آن قدر کنار خط دویدم که پاهایم تاول زد. بازی برای من سخت شد.

* درباره آن VAR جنجالی جام جهانی هم صحبت کنید.

این خاطره تلخ من از جام جهانی است. آن صحنه در دقایق  پایانی بازی بود و بازی هم خوب پیش می‌رفت و ما هم دعا دعا می‌کردیم که در دقایق پایانی هم اتفاقی رخ ندهد. در آن صحنه توپ از بین پای مدافع اروگوئه به دستش خورد اما فغانی در همان لحظه تصمیمش را به درستی اعلام کرد و گفت از نظر من "دست تکیه گاه و حمایت‌کننده بدن" است و پنالتی نیست. داور VAR هم گفت «باشد، خوب است، ادامه دهید!»

توپ که به کرنر رفت، گفتند ما در اتاق پنجاه پنجاه هستیم و به نظر دو نفرمان، قبل از این که دست مدافع به زمین برخورد کند، توپ به دست برخورد کرده و هند است. فغانی دچار شک و تردید شد و اعلام پنالتی کرد. شما بسته صورت فغانی را ببینید، معلوم است که از تصمیم راضی نیست و با اکراه آن را اعلام کرد. موقعی هم که برگشتیم، آقای بوساکا به ما گفت که من انتظار داشتم شما بیشتر با اتاق VAR چالش می‌کردید. همان اتفاقات روی صعود اروگوئه تاثیر گذاشت و ما هم به خانه برگشتیم.

* چه شد که تصمیم به خداحافظی از داوری گرفتید؟

برای جام جهانی که انتخاب شدیم، در عین حال که خوشحال بودم، یکی از غمگین‌ترین روزهای زندگی‌ام بود زیرا لیست بین‌المللی اعلام شده بود و این انتظار را داشتم که من را حداقل برای یک سال در لیست نگه دارند. بالاخره هر شروعی، پایانی دارد. این کار بدون احترامی که باید به ما می‌گذاشتند، صورت گرفت و من داشتم با روحیه خراب به جام جهانی می‌رفتم که خوشبختانه همسر و مادرم به من کمک کردند تا بتوانم ریکاوری روحی داشته باشم. کمتر از یک سال به آغاز جام جهانی پدر من از دنیا رفت. آرزویش پرچم زدن من در جام جهانی بود و دوست داشتم پدرم این را ببیند.

در قطر هم پیش از شروع مسابقات که با فغانی صحبت می‌کردم، گفتم نمی‌دانم بعد از پایان مسابقات و بازگشت به ایران قضاوت را ادامه خواهم داد یا خیر زیرا من کمک داوری را دوست دارم. این در حالی است که وقتی یک داور از لیست بین‌المللی خارج می‌شود، دیگر آن انگیزه لازم را ندارد. من تصمیم برای خداحافظی نداشتم و وقتی بازی برزیل و صربستان خوب تمام شد، با همسرم صحبت کردم و او به من گفت اگر همین رویه پیش رفت و بازی‌های بالاتری مثل رده‌بندی، نیمه نهایی یا فینال را به شما دادند، موقع برگشت در همان فرودگاه امام خداحافظی کن.

کنفدراسیون فوتبال آسیا به احترام ۱۳ سال حضور مستمر من در لیست بین‌المللی، لوح تقدیری به من داد. من یک ماه این لوح را نگرفته بودم و چند وقت پیش که به کمیته داوران رفتم، گفتم لطفا این لوح من را بدهید. با خودم گفته بودم شاید این‌ها می خواهند موقع خداحافظی من این لوح را هم در کنار مراسمی که قرار است، انجام بگیرد، به من بدهند و از من تشکر کنند. دیدم در کمد را باز کردند و بین دی‌وی‌دی‌های  بازی‌های لیگ را گشتند و سپس در یک کشو را باز کردند و آن جا را گشتند. چند بار کمدها و کشوهای مختلف را گشتند و سی‌دی‌ها و کاغذها را کنار زدند و یک نایلون را باز کردند و گفتند حتما همین است. در نایلون را باز کردند که یک لوح قشنگ بود و گفتند خودش است، خدمت شما!

در بازی دوم آن اتفاقات پیش آمد و اجبارا به ایران برگشیم و وقتی فقط خانواده‌ام به استقبالم آمد، همسرم در گوش من گفت «محمدرضا دیدی که کسی نیامد! دیدی وقتی به مراحل بالاتر نرفتی، کسی نیامد!» البته فقط آقای فروغی، آن هم روی بحث رفاقت به استقبال ما آمد. انتظاری هم نداشتیم زیرا وقتی فینال جام ملت‌ها را زدیم، دوربین‌ها و رسانه‌ها آمدند ولی درجام جهانی و پس از بازی دوم که برگشتیم، انتظار هم داشتیم که کسی نیاید. دلگیری از این قضیه وجود ندارد. به هر حال همسرم گفت، خوب نیست به این شکل خداحافظی کنی، حداقل لیگ را تمام کن تا با خاطره خوش از داوری بروی. دیگر هم ادامه نده.

من هم دیگر انگیزه‌ای برای ادامه نداشتم و هر بازی که می خواستم قضاوت کردم. تصمیمم این شد که در پایان لیگ خداحافظی کنم و حتی دو، سه بازی از نیم‌فصل دوم که گذشت، پدرم به خوابم آمد و گفت "محمدرضا در پایان لیگ خداحافظی کن." نیم‌فصل دوم که رو به پایان بود، آقای ممبینی از من پرسید که برنامه‌ام چیست و چه کار می‌خواهم بکنم؟ گفتم لیگ که تمام شود، خداحافظی می‌کنم. او هم تشکر کرد و به من خسته نباشید گفت. من به دانیال مرادی (رئیس دپارتمان) هم گفتم دوست ندارم برای من بازی خداحافظی بگذارید زیرا در سلیقه من نیست که چهار گوشه زمین را ببوسم و چند نفر دورم را بگیرند و تابلو یا دسته گل بدهند و برای خودشان کار تبلیغاتی کنند. هنوز آن فرهنگ برای ما جا نیفتاده است که همانند متئو لاهوز دو تیم برایش تونل افتخار بزنند و بابت زحماتش تشکر کنند. اینجا داوری که خداحافظی می‌کند، پشتش می‌گویند همان بهتر که رفت! به مرادی هم گفتم که دوست دارم در کلاس پیش‌فصل با لباس رسمی مقابل همکاران خودم خداحافظی کنم چون لذتش برای من بیشتر است. نیت من واقعا خداحافظی بود و قصدی برای ادامه قضاوت نداشتم.

* تعداد داوران ما بیش از حد بود اما با یکسری داوران مثل شما با احترام خداحافظی نشد.

با شما موافقم. در لزوم کم کردن داوران شکی نیست و حتی ۹۱ نفر فعلی هم زیاد است. بی‌رویه به تعداد داوران اضافه شد و باعث شد تا داوران کمتر قضاوت کنند و افت کیفیت پیدا کنند. سر این قضیه متاسفانه یکسری دوستان و همکاران ما به کلاس‌های پیش‌فصل دعوت نشدند. این جای ناراحتی دارد زیرا رییس کمیته داوران هم لباس خودمان است. ما انتظار داریم تیرگی‌ها و ناملایمتی‌هایی که در دوران قضاوت ایشان یا سایر دوستان که عضو کمیته داوران هستند، وجود داشت، حداقل در زمان ما این اتفاقات رخ ندهد. جوانگرایی خوب است اما به چه قیمتی؟ فیفا باتجربه‌ها و جوانان را تلفیق کرد تا جوانان پیشرفت کنند. چرا فیفا محدودیت سن را برداشت؟ فیفا دید که وقتی یک داور آمادگی بدنی‌اش را حفظ کرده، تجربه کافی دارد و می‌تواند تست‌های آمادگی جسمانی را با موفقیت بگذارند، می‌تواند از این داوران استفاده کند.

مثلا لیگ انگلیس هنوز به این نتیجه نرسیده که داور ۵۰ ساله نباید قضاوت کند! شما چگونه به این نتیجه رسیدید؟ وقتی شما داور باتجربه را کنار می‌گذارید، بازی‌های مهم را چه کسی قضاوت خواهد کرد؟ سه هفته آخر پایانی لیگ فصل را پیش را همه داوران با تجربه سوت و پرچم زدند. این آدم را ناراحت می‌کند. خداحافظی کردن با خداحافظی دادن فرق می‌کند. آنی که خداحافظی‌اش می‌دهی، با ناراحتی می‌رود. استاد عزیز آقای امیرحاج‌رضایی حرف قشنگی زدند که کفتند "ورزشکاران به ویژه فوتبالیست‌ها دوست دارند پایان عمر ورزشی‌شان با خوشی تمام شود و حداقل اگر با خوشی تمام نمی‌شود، با تلخی تمام نشود."

متأسفانه این قضیه برای من با تلخی تمام شد. این چه رویه‌ای است. من به این قضیه انتقاد دارم و ناراحتی من همین است. موقعی که برای جام جهانی انتخاب شدیم، از کمیته داوران حتی برای تبریک به ما زنگ هم نزدند. دیدید که وقتی تیم ملی به جام جهانی صعود کرد، چه شور و شعفی در ورزشگاه وجود داشت و مردم و مسئولان خوشحال بودند. ایران در جام جهانی دو نماینده داشت؛ یکی تیم فوتبال و یکی هم تیم داوری.از کل دنیا تنها ۱۰۵ نفر انتخاب شدند که یک تیم کامل ۳ نفره از ایران بود. چون مردم از نحوه انتخاب داوران اطلاع ندارند، فکر می‌کنند با چهار تا بازی عادی که در لیگ و آسیا قضاوت می‌کنی، می‌گویند برو جام جهانی! خیر این‌گونه نیست. تست‌های متفاوتی دارد، بازی‌های ساده آسیا را هم مسئولان فیفا با دقت نگاه می‌کردند. فغانی به ما می‌گفت که شاید این بازی‌ها برای بقیه عادی باشد اما ما چون کاندیدا هستیم، زیر ذره‌بینیم و باید دقت کنیم. اگر خدایی ناکرده اشتباه فاحش می کردیم که انتخاب نمی‌شدیم. به معنای واقعی پوست ما کنده شد! آن وقت شما که خودت داور بودی، این را بی‌ارزش می‌کنی؟

روز جشن پیراهن تیم ملی بود که یک خبرنگار به من زنگ زد و گفت شما و منصوری برای مراسم رونمایی تشریف نمی‌آورید؟ گفتم ما امشب عازم قطر هستیم زیرا داوران معمولا زودتر عازم می‌شدند. من هم چون دل پری داشتم و رفته بودم که برای حضور در مسابقات جام جهانی از اداره مرخصی بگیرم، همانجا گوشه خیابان با آن خبرنگار مصاحبه کردم. دلخوری‌ام را گفتم و گفتم اگر اشخاص توانمند دیگری مثل ساکت عضو فدراسیون بودند، مثل سال ۲۰۱۸ حتما توجه‌شان به این قضیه بود. رییس کمیته داوران عین خیالش نبود و حتما فکر می‌کرد که ما برای قضاوت در یک بازی لیگ برتری به شهرستان می‌رویم نه به جام جهانی!

ما رفتیم و ایشان و اعضای هیات رییسه هم در قطر حضور داشتند اما ایشان یک زنگ هم به ما نزد چه برسد به این که بداند ما در کدام هتل هستیم که به ما سر بزند. در جام ملت‌های ۲۰۱۵، هنوز این برنامه‌های مجازی نبود که بتوانیم راحت ارتباط برقرار کنیم و عسگری به ما گفت اسم هتل و شماره اتاق را برای ما ایمیل کنید. از ایران به ما زنگ می‌زدند و حالمان را می‌پرسیدند. در جام جهانی انگار نه انگار. بعد از این که برگشتیم، زنگ که نزدند هیچ، حتی نپرسیدند که آیا می‌خواهی لیگ را ادامه دهی یا خیر. انگار نه انگار که ایشان پدر خانواده (داوری) است. من چرا باید درد و دلم را در رسانه بگویم ولی در خانواده خودم نگویم؟ حتما اهمیتی ندارد که من مجبور می‌شوم اینجا پیش شما صحبت کنم. وقتی می‌بینیم چیزی خارج از چارچوب است، آدم ناراحت می‌شود. چرا من باید در اوج ترافیک از شرق به غرب تهران بروم که در تست آمادگی جسمانی داوران حضور داشته باشم؟ من که نمی‌خواستم تست بدهم، من رفته بودم دوستانم را ببینم زیرا از این کار لذت می‌برم. این به خاطر عشق و علاقه‌ای است که دارم. یکی از همکاران به من گفت که ابوالفضلی راحت شدی؛ گفتم نه، اتفاقا ناراحتم. من بعد از ۲۸ سال و ۲۱ روز از داوری رفتم. من عمرم را پای این کار گذاشتم. جذابیتی که داوری برای ما دارد، دل کندن از آن ناراحتی هم دارد. به هر حال سخت است. این احترام کجا رفت؟

کنفدراسیون فوتبال آسیا به احترام ۱۳ سال حضور مستمر من در لیست بین‌المللی، لوح تقدیری به من داد که به دلیل مراسم کرونا، آن مراسم همیشگی برگزار نشد و لوح را برای من فرستادند. به هر حال آن ها بلدند به هر نحوی هم شده احترام داور را نگه دارند. ایمیل هم زدند و از من بابت حضور طی این همه سال تشکر کردند. من یک ماه این لوح را نگرفته بودم و چند وقت پیش که به کمیته داوران رفتم، گفتم لطفا این لوح من را بدهید. با خودم گفته بودم شاید این‌ها می خواهند موقع خداحافظی من این لوح را هم در کنار مراسمی که قرار است، انجام بگیرد، به من بدهند و از من تشکر کنند. دیدم در کمد را باز کردند و بین دی‌وی‌دی‌های بازی‌های لیگ را گشتند و سپس در یک کشو را باز کردند و آن جا را گشتند. چند بار کمدها و کشوهای مختلف را گشتند و سی‌دی‌ها و کاغذها را کنار زدند و یک نایلون را باز کردند و گفتند حتما همین است. در نایلون را باز کردند که یک لوح قشنگ بود و گفتند خودش است، خدمت شما!

لوح را زیر بغل زدم و به خانه آمدم. دخترم که آن زمان ۱۳ ساله بود و حالا ۱۴ ساله است از من پرسید این چیست و به او توضیح دادم که این بابت چند سال حضور من در آسیاست و کنفدراسیون فوتبال آسیا از من تقدیر کرده است. دخترم ۵ دقیقه بعد به همسرم زنگ زد و گفت که به بابا یک لوح قشنگ بابت داوری در آسیا داده‌اند. امشب شام درست نکن و شام را مهمان من، بیرون بخوریم. بعد از آن هم از لوح عکس گرفت و استوری کرد. واقعا اشک در چشمان من جمع شد. دختر من که چیزی نمی‌دانست، این رفتار را داشت و پدر خانواده داوری من چنان رفتاری کرده بود. باز هم من چیزی نگفتم و لیگ هم که تمام شد، برخی از ناظران زنگ زدند و گفتند خداحافظی نکن و حداقل یک سال دیگر در لیگ ایران کمک‌حال باش. آیا خود کمیته داوران چنین چیزی را از من خواست؟ آقای سلیمانی گفت به خاطر من خداحافظی نکن! که من هم در پاسخ ایشان گفتم، دیگر تصمیمی برای ادامه قضاوت در لیگ آینده را به هیچ وجه ندارم.

 

* شما در این مدت فداکاری‌های زیادی کردید و حتی جایی شنیدم از خانواده خود هم برای داوری زدید.

بله! در همین فصل، در بازی برگشت استقلال و نساجی که در قائمشهر برگزار شد، به من گفتند که برو آن دیدار را قضاوت کن. همسر من یک عمل جراحی داشت و دکتر او نیز در ساری بود. من مجبور بودم برای عمل همسرم به این شهر بروم. یک جا هم برای اسکان در بابلسر داشتیم. به کمیته داوران این موضوع را اطلاع دادم و گفتم من نمی‌توانم به دیدار استقلال و نساجی بروم. از من خواهش کردند که این دیدار را برو و ۲ ساعت در این بازی حضور داشته باش. عرف این است که از شب قبل بازی داوران در هتل اسکان پیدا کنند. حتی گفتند که با مجوز ما شب در خانه پیش همسرت باش و فقط دو ساعت بازی را قضاوت کن و برگرد. با آقای سخندان که ناظر بازی بود، هماهنگ کردم که من ۲ ساعت قبل بازی می‌آیم و بعد از بازی هم سریع پیش همسرم برمی‌گردم.

وقتی شما این‌گونه با چنین مجموعه‌ای رفتار می‌کنی، احترام متقابل می‌خواهی. بحث‌های مالی بماند که همیشه در داوری مشکلات مالی وجود داشته است. قضیه من  و آقای ترابیان با این دوستانم کمی فرق می‌کند چون ما از قبل اعلام خداحافظی کرده بودیم اما چرا رییس کمیته داوران همین الآن نباید زنگ بزند و بگوید آقای ابوالفضلی مرسی! آقای مداح مرسی! آقای سیدعلی مرسی! آقای عالیقدر مرسی! آقای ترابیان و سایر دوستانی که دیگر دعوت نشدید، مرسی! شما این همه در سرما و گرما خانواده را رها کرده و رفته‌اید، دست شما درد نکند اما من نمی‌خواهم شما را در این دوره دعوت کنم. آیا این ایرادی دارد؟ همکاران من هم با سایر رسانه‌ها صحبت می کنند زیرا دلشان پر است.

* تکلیف پاداش‌های جام جهانی چه شد؟

آقای تاج همیشه به ما لطف داشته است. ما این بار زودتر به جام جهانی رفتیم و نتوانستیم به نهاد ریاست جمهوری برویم و پاداش‌های خود را دریافت کنیم. آقای تاج به ما لطف داشت و من و منصوری را پس از پایان جام جهانی به دفترش دعوت کرد و خیلی از ما تشکر کرد. توضیح داد که پاداش ما دچار مغفولیت قرار گرفته است. چه کسی این پاداش را پیگیری کرد؟ آقای تاج، آقای براتی، آقای ساکت و آقای رضاییان که در هیات رییسه هستند ولی آقای افشاریان که عضو هیات رییسه است، یک بار هم پیگیر این موضوع نشد.

الآن در این قانون شبهات زیادی وجود دارد. داورانی که متولد قبل از ۱۰ دی ۱۳۵۷ هستند دیگر نمی‌توانند در این فصل قضاوت کنند. این قانون نشان می‌دهد که برای یک فرد خاص است؛ دوست و همکار عزیزمان، آقای انتظاری که متولد ۲۵ اسفند ۱۳۵۷ است. ایشان گفتند که می‌تواند باشد و می‌خواهد در یک بازی خداحافظی کند. خط‌کش را به جای صاف، کج گذاشتند. با این آیین‌نامه و مصوبه، آقای عالیقدر که متولد ۲۴ آذر ۱۳۵۷ است، دیگر نمی‌تواند قضاوت کند. او تا دو ماه پیش قضاوتش قانونی بوده اما الآن دیگر نمی‌تواند قضاوت کند.بعضی اوقات با تمسخر می‌گفتند "ماشین لاکچری‌تان پلاک شد؟ درش رنگ خورده است؟ چه رنگی است؟" یک بار شوخی است، دو بار شوخی است، بعد از آن دیگر تمسخر است. آقای افشاریان به عنوان هیات رییسه پاداش خود را گرفته است، بازیکنان پاداش خود را گرفته‌اند، چرا پیگیر بچه‌های خودت نیستی آقای افشاریان؟ چرا باید اشخاص دیگری در هیات رییسه کار ما را جلو ببرند اما خودت نه؟ همه نهایت همکاری را با ما می‌کنند اما کسی که مسئول مستقیم ماست هیچ. البته اصلا برای ایشان مهم نیست!

من هنوز تمریناتم را برای دل خودم انجام می دهم و حتی از من که پرسیدند، گفتم برای خودم تمرین می‌کنم. من همین الآن هم می‌توانم تست بدهم اما واقعا قصد قضاوت ندارم. با من از دپارتمان تماس گرفتند و گفتند "می‌خواهیم از شما در مراسم افتتاحیه تجلیل کنیم و لطفا تشریف بیاورید، به همین منظور درخواست کردیم بودجه‌ای در اختیار ما بگذارند که ایشان گفتند برای این کارها بودجه نداریم و گفته شد همین لوح را بدهید برود!" آیا من و همکارانم اضافی هستیم؟ وقتی با این ادبیات می‌گویید یعنی همه اضافی هستند.

من همه‌جا گفتم، همه لوح‌ها و مدال‌هایم به جز همین مدال جام جهانی را، میان روزنامه پیچیدم و در انباری گذاشته‌ام. می‌دانم روزی که از دنیا بروم، همه آنها را می‌اندازند بیرون زیرا برای کسی لذت ندارد. حتی برای خانواده خودم هم جذابیت ندارد.

یکی از دوستان دپارتمان به من گفت که از جیب خودش با  هزینه شخصی، مبلغی را برای من در نظر گرفته است" آیا من آنقدر بدبخت شده‌ام که شما بخواهی با من اینگونه صحبت کنی؟ این دیگر توهین شخصیتی به ماست. لوح و کارت هدیه برای شما، آن را برای بودجه پیشرفت کمیته داوران نگه دارید.

* دلتان از آقای افشاریان حسابی پر است.

من ناراحت هستم اما نمی‌خواهم توهین کنم. من خاطراتی دارم که عجیب است. چند سال قبل در زمان مدیریت آقای عسکری و سلیمانی در کردان یک کلاس پیش‌فصل برگزار شد. آقای افشاریان نتوانست تست را پاس کند و کیت داوران و ست گرمکن را به ایشان ندادند. ما همه گفتیم که آقا زشت است، ایشان آقای افشاریان، داور بین‌المللی است. داوران بین‌المللی همه با آقای عسکری صحبت کردند که در حق آقای افشاریان این کار را نکنید. تخریب شخصیتی است و خود افشاریان هم خیلی ناراحت شده بود.

چند روز قبل، در روز تست چند نفر از داوران گفتند که ایشان به عنوان رییس کمیته داوران گفته لباس نمی‌دهیم تا تست‌ها را با موفقیت پشت سر بگذارید. فقط هم به آن‌هایی لباس دادند که در تست‌ها قبول شدند. این که کاری را در حقت کرده باشند و ناراحت شده باشی و خودت همین کار را با بقیه کنی، جای تعجب است (البته مثل اینکه ایشان در تفکر خود تجدید نظر کردند و لباس‌ها را به عزیزانی که در آزمون آمادگی جسمانی موفق نشدند، تحویل دادند.)

زمان آقای عنایت، هنگام تست در ورزشگاه به داوران بین‌المللی و سایر داوران گفت: همه داوران بین المللی و داوران دیگر دقت کنند، آقایان مسعود مرادی، خداداد افشاریان، هدایت ممبینی، اسماعیل صفیری و نجاتی سرمایه‌ها ما هستند و این‌ها اگر یک ثانیه هم خطا داشتند، کسی حق ندارد حرف بزند. اگر شما نصف افتخارات این‌ها را داشتید، تازه حق دارید، حرف بزنید. شماها باید با دویدنتان پیست تارتان را تکه‌تکه کنید اما این آقایان هستند که بار بازی‌های ملی و بازی‌های مهم لیگ را به دوش می‌کشند. این‌ها افتخار هستند و آزاد هستند.

خب! آقای افشاریان، این عزت و احترام را شما چرا به داوران باتجربه‌ات نمی گذاری؟ شما که خودت مورد عزت و احترام قرار گرفتی، چرا به داوران باتجربه احترام نمی گذاری؟ چرا همین قانون سن را می‌گذاری که خودش جای سوال دارد.

* قضیه محدودیت سن، معترضان زیادی را در جمع داوران داشته است که خود شما هم یکی از این آنها بودید.

الآن در این قانون شبهات زیادی وجود دارد. داورانی که متولد قبل از ۱۰ دی ۱۳۵۷ هستند دیگر نمی توانند در این فصل قضاوت کنند. این قانون نشان می‌دهد که برای یک فرد خاص است؛ دوست و همکار عزیزمان، آقای انتظاری که متولد ۲۵ اسفند ۱۳۵۷ است. ایشان گفتند که می‌تواند باشد و می‌خواهد در یک بازی خداحافظی کند. خط‌کش را به جای صاف، کج گذاشتند. با این آیین‌نامه و مصوبه، آقای عالیقدر که متولد ۲۴ آذر ۱۳۵۷ است، دیگر نمی‌تواند قضاوت کند. او تا دو ماه پیش قضاوتش قانونی بوده اما الآن دیگر نمی‌تواند قضاوت کند.

شما اگر یک نفر باتجربه و باسابقه را از لیست بیرون می‌آوری، حداقل یکی را هم سطح آن به لیست داوران بین‌المللی اضافه کن. شما یکی را از بیرون می‌آوری و بین‌المللی می‌کنی اما جرأت نمی‌کنی یک بازی مهم را به او بدهی. این‌ها درد است. من جای مرحوم جواد تقی‌پور وارد لیست شدم. یکی از اعضای کمیته داوران به من گفت از بیرون آمدنت از لیست خیلی ناراحتم. شما زمان من یک مشت گرگ بودید، فقط منتظر فرصت بودید که یکی پایش بلغزد که شما وارد لیست شوید. انتخاب، برای من سخت بود و باید فیلترهای زیادی را می‌گذاشتم که انتخاب کنم.

طرف با ارتباط وارد لیست می‌شود اما ارتباطش که نمی‌تواند در زمین قضاوت کند و دانش فنی خودش است که نشان می دهد چندچند است. آیین‌نامه برای زمان عسگری بوده است، موقعی که فیفا سن را برداشت، این‌ها گفتند داوران ملی بسته به نیاز تا ۴۶ سالگی و داوران بین‌المللی می‌توانند تا ۴۸ سالگی قضاوت کنند. طبق همین آئین نامه می‌توانم تا ۲ سال دیگر قضاوت کنم اما نمی‌خواهم. الآن ما باید افسوس بخوریم که فغانی هم جام ملت‌ها و هم جام جهانی بعدی را می‌تواند زیر پرچم استرالیا سوت بزند و افتخارش برای این کشور است. چطور کشورهای اروپایی نمی‌فهمند و ما می‌فهمیم؟ تا سالیان سال دیگر مثل فغانی نخواهیم داشت. آیا این آیین‌نامه مصوبه هیات رییسه را دارد؟ آیین‌نامه‌ای که مصوب هیات رییسه نیست، الزام به اجرا نیست! بیایید این را نشان دهید تا با مدرک صحبت کنیم.

* کم کردن داوران باتجربه چه ضرری برای داوری دارد؟

سطح داوری ما پایین آمد. آقای شمس‌الماعدین، پیش از جام جهانی بنده  را در قطر دید و گفت که من افسوس می‌خورم که شما از لیست خط خورده‌ای. آرزوی هر داوری، سوت زدن در چنین تورنمنتی است اما انگار پاداش شما، حذف از لیست بین‌المللی بود. دست گذاشت روی شانه‌ام و آرزوی موفقیت کرد و گفت هر موقع تصمیم به خداحافظی گرفتی، من را در جریان بگذار. می‌خواهم بگویم آن‌ها هزینه کرده‌اند و نمی گذارند سرمایه‌سوزی شود. آن‌ها متوجه این امر می‌شوند. به داوران جوان گفتم آینه عبرتتان من هستم و فکر نکنید آینده گل و بلبل است.

در داربی ۱۰۰ گفتند که شما خیلی زحمت کشیدید و ما استرس گرفتیم اما وقتی از رختکن آمدیم و همه چیز تمام شد، انگار نه انگار. همیشه همین بوده است.

* بهترین دوره داوری ایران برای چه زمانی بوده است؟

بهترین دوره داوری ایران در زمان تاج بود. من همیشه گفتم نیازی نیست رییس یک بیمارستان خودش دکتر باشد اما در هر بخش باید رییس آن بخش، دکتر باشد. دقیقا زمانی که تاج رییس کمیته داوران بود، حمایت از داوران داشتیم، افزایش حقوق داشتیم و از زمانی که یک داور، رییس کمیته داوران شد، فراز و نشیب‌های داوری شروع شد.

* چقدر در داوری ما پارتی بازی وجود دارد؟

پارتی بازی در جامعه ما جا افتاده و همه جا وجود دارد. حتی در نانوایی هم پارتی بازی وجود دارد و نانوا به رفیق خودش زودتر نان می‌دهد. در بانک رییس شعبه رفیقت باشد، بی‌نوبت وام می‌دهد. در داوری هم همین است و طرف برای این که داورش به لیگ برتر برسد، می‌گوید من رای می‌دهم و یک داور خوب هم برای لیگ معرفی می‌کنم! طرف هم برای اینکه رای بیاورد، این داور را وارد لیست می‌کند. همین می‌شود که داوران سعی می‌کنند به جای مهارت فنی با پارتی‌بازی بالا بیایند و این امر در همه رشته‌ها مثل قارچ سمی رشد می‌کند.

* اگر قرار باشد سمتی در داوری بگیرید، چه کاری انجام خواهید داد؟

اگر فضایی ایجاد شود و بخواهم سمت مدیریتی در داوری بگیرم، چیزی که خودم از آن ضربه خوردم را درست خواهم کرد. استرس و فشاری که در آمادگی جسمانی به داوران می‌آید را حذف خواهم کرد. پارسال برای داوران دوربین گذاشتند! سخت‌ترین تست داوران در جام جهانی است و از آن بالاتر نداریم. در فیفا در نهایت آرامش با داوران برخورد می‌کنند و می‌گویند "ما اینجا هستیم تا شما در نهایت آرامش تست‌های خود را با موفقیت پشت سر بگذارید."

همچنین سعی می‌کنم احترام داوران را هم رعایت کنم و با آن‌ها در حد آن چه در شأنشان است، برخورد و رفتار کنم و نهایت احترام و ادب را در مقابله با آن‌ها رعایت کنم. ما سیستم تشویق و تنبیه درست و حسابی نداریم یعنی سیستم تنبیه داریم اما سیستم تشویق نداریم. تنبیه این است که داور یک اشتباه تأثیرگذار می‌کند، چند جلسه محروم می‌شود و حق سوت زدن ندارد و تشویق این است که یک بازی دیگر به او می‌دهند و اگر در همان بازی اشتباه کند، باز مشمول تنبیه می‌شود.

* در پایان ناگفته‌ای دارید؟

من در پایان می خواهم از همه عزیزانی که در این راه من را کمک کردند، تشکر کنم. مخصوصا از پدر مرحومم که این راه را به من نشان داد. همچنین از خانواده و همسرم که در سخت‌ترین مسیرها همراهم بودند. از اساتیدم، آقایان شهبازی، عنایت و رفیعی کمال تشکر را دارم که در این سال‌ها کمک حال من در این راه بودند.

 

ارسال نظرات

نام

captcha

نظر شما