واژهی «عامه» در کتابخوانی، دربرگیرندهی آحاد مردمی است با سلیقهای متمرکز با موضوعی موردپسند اکثریت. یک نویسنده زمانی موفق است داستانی بنویسید که اکثریت افراد کتابخوان با آن ارتباط برقرار کنند.
«یاسمن خلیلیفرد» بعد از چاپ سومین کتاب حوزهی داستانی و یک کتاب تخصصی در زمینهی سینما نشان داده که در زمرهی نویسندههایی است که میداند مخاطب اکثریت را چطور راضی نگه دارد. او برای اکثریتی مینویسد که دغدغهی خواندن داستان دارند نه صرفاً گذران وقت، در نظر گرفتن سلیقهی همین اکثریت همیشه با چیزی که نویسنده نوشته همسو نیست.
نویسنده در مورد نوع ادبیاتی که در تازهترین اثرش «بنفش مایل به لیمویی» به کار برده توضیح میدهد؛ قصهگویی برایش خیلی مهم است و دوست دارد در قالب یک فرم درست و ساختار متناسب یک قصه را سلیس بیان کند. او عقیده دارد درستش این است یک نویسنده بداند تکنیکهای نوشتن یعنی چه. اگر نویسندهای تکنیک را نشناسد و نداند درواقع اصول اولین و بنیادین داستان چیست، نمیتواند داستان خوبی بنویسد. از نظر خلیلیفرد استعداد، علاقه و پشتکار ِ صرف نمیتواند تعیینکننده باشد و طبق این نظر مشاهده شده در تمام رمانهایش رعایت اصول داستاننویسی بیشتر از رمان قبلی شده.
موقعیت و جغرافیای داستانی
یکی از اصلهای مهم در داستاننویسی داشتن اطلاعات جامع و کافی از موضوعی است که نوشته شده. داشتن تسلط کافی روی جغرافیای منطقهای که داستان در آن روایت میشود، یکی از مهمترین فاکتورهای داستانی است ولی دلیل خوب از آب درآمدن یا به عبارتی موفقیت صفر تا صد کار نیست؛ مهم است ولی همهی ماجرا نیست. جغرافیای «بنفش مایل به لیمویی» مربوط به کشور فرانسه و شهر پاریس است. خلیلیفرد در توصیف این جغرافیا موفق عمل کرده و توصیفها در حد انتظار واقعی است؛ این گزاره درست است ولی همهی ماجرا نیست. ازنظر من رسالت ِاصلی نویسنده چیز دیگری بوده. در تکمیل این گفته خلیلیفرد میگوید:
وقتی داستان در یک موقعیت مکانی خاصی اتفاق میافتد که از قضا پر ریسک هم است و جایی است ناشناخته برای اکثر مخاطبین، اولین چیزی که دقت زیادی طلب میکند توجه به این مسئله است که در نوشتن داستان رئالیستیای یک نویسنده نمی-تواند در مورد جزئیات مکان خطا کند. اگر بنا بر آوردن نام یک مکان در داستان رئالیستی باشد و به تصویر کشیدن آن مکان، نویسنده باید رفتن به آن مکان تجربه کرده باشد، در غیر این صورت برای مخاطبی که حتی اگر به آن محیط نرفته باشد و تجربهی زیسته در آن مکان نداشته باشد یا حتی تجربهی سفر کوتاه به آنجا نداشته، ناملموس درمیآید.
خلیلیفرد عقیده دارد این همهی ماجرا نیست و همواره یک سختی مضاعف برای داستاننویس هست. یک نویسنده باید فضای داستانی خودش را درست خلق کند که در وهلهی اول اصلهای ژانری و سَبکی رعایت شده باشد.