نکته دوم اینکه اسلحه کلاشینکف برای محیطبانی ساخته نشده است، درصورتی که اکثر محیطبانان ما کلاشینکف دارند، این اسلحه جنگی است و برای کشتن آدمها در جنگ ساخته شده است، اینکه سازمان محیط زیست دست محیطبانان کلاشینکف بدهد و بعد به او این اعتماد را بدهد در مواقع ضروری میتوانی از اسلحه استفاده کنی، اما به مواقع در هنگام ضرورت، مانند اتفاق اخیر، پشت محیطبان را خالی کند، تا یک محیطبان به عنوان قاتل مقابل قاضی فرستاده شود، کار درستی نیست؛ من جای محیطبانان بودم از فردا اسلحه را کنار میگذاشتم و مدعی میشدم یا موقع ضرورت باید از اسلحه استفاده کنم، مانند پلیس، یا اسلحه را حمل نمیکنم. اگر قرار است دست محیطبانان اسلحه جنگی بدهیم و بگوییم استفاده نکنند، میشود با هزینه بیشتر اسلحههای خفیف یا نیمه خفیف برایشان تهیه کند، برای اینکه کلاشینکف حتما آدم را میکشد اما اسلحه خفیف یا نیمه خفیف اینطور نیست.
نکته سوم اینکه در اتفاق اخیر یک نفر به عنوان محیطبان به هر دلیلی به فرد دیگر شلیک کرده و آن فرد کشته شده است، بعد محیطبان را به جرم قتل دادگاه بردهاند و در مقابل تلاش دارند با فشار افکار عمومی رضایت ولیدم را بگیرند، درحالی که قبل از همه این کارها باید زودتر قانون را عوض کنند، وقتی به کسی گفته میشود قصاص حق تو است، اما بعد او را تحت فشار قرار میدهند که قصاص را اجرا نکند، قاضی و افکار عمومی به بازمانده فشار وارد میکنند که قصاص را جدی نگیرد، معلوم است که کار به اینجا میرسد و ولی دم به خودش میگوید پس من حق داشتم درحالی که میخواهند این حق را از من بگیرند، اینجاست که ممکن است فرد تصمیم بگیرد حق را خودش جاری کند. به نظرم تا زمانیکه این قانون تغییر نکرده هیچ محیطبانی با اسلحه نباید وارد منطقه شود، بهخاطر اینکه هر لحظه ممکن است به سرنوشت برومند نجفی گرفتار شود.
نکته آخر اینکه با بررسی کل روند متوجه میشویم سازمان محیط زیست به شدت درباره محیطبانان کم کاری میکند، همانقدر که محیط زیست برای این سازمان مهم نیست محیطبانان هم مهم نیستند، بههمین دلیل است که الان شغل محیطبانی دیگر برای کسی اهمیت ندارد، اگر این مسئله را حل نکنند نشان میدهد محیط زیست و محیطبان برایشان جایگاهی ندارند.
* دامپزشک