گفتگو با
جریان ضدمقاومت در غزه ایجاد نشد
به گزارش افرنگ خبر / هفته گذشته درحالی غزه مورد حمله رژیمصهیونیستی قرار گرفته که پیش از آن اعضای جهاد اسلامی در کرانه باختری توسط این رژیم دستگیر شده بودند. آنها در پی این حمله، دو تن از فرماندهان جنبش جهاد اسلامی را در غزه به شهادت رساندند. جهاد اسلامی نیز در پاسخ به این تهاجم رژیمصهیونیستی، بهتنهایی موفق به تعطیلکردن بخشهایی از رژیمصهیونیستی و فرستادن شهرکنشینان به پناهگاهها شد. در این مبحث به بررسی ابعاد مختلف این جنگ پرداختیم. گفتوگوی «فرهیختگان» با علی عبدی، کارشناس و تحلیلگر مسائل فلسطین و رژیمصهیونیستی را در این باره میخوانید.
جهاد اسلامی یکی از چندین گروه نظامی حاضر در منطقه غزه است. با وجود ضربات واردشده به جهاد اسلامی، اما این گروه بهتنهایی موفق به تعطیلکردن بخشهایی از رژیمصهیونیستی و فرستادن شهرکنشینان به پناهگاهها شد. به چه دلیل رژیمصهیونیستی در چنین وضعیتی قرار گرفته است که حتی یک گروه نظامی حاضر در غزه میتواند بهایی سنگین به آن تحمیل کند؟
صهیونیستها ابتدا به دستگیری اعضای جهاد اسلامی در کرانه باختری اقدام کردند، پس از آن، جهاد اسلامی چهار روز اولتیماتوم به رژیمصهیونیستی داد و عملا رژیم را به انفعال کشاند، زندگی برای همه شهرکهای پیرامون غزه مختل و بهحالت تعطیلی درآمد. شهرکنشینان هم، فشاری به دولت اسرائیل وارد کردند و دولت اسرائیل هم باید این شهرکنشینان را مجاب میکرد. در اینجا صهیونیستها بهصورت پیشدستانه در روز جمعه وارد عمل شدند و فرمانده جهاد اسلامی یعنی تیسیر الجعبری را در غزه در منزل خود به شهادت رساندند. از این مساله ما میفهمیم که صهیونیستها بانک اهدافی را از قبل آماده کرده بودند و بهصورت پیشدستانه وارد عمل شدند، چون معمولا رژیمهای امنیتی مانند رژیم اسرائیل همیشه برای موارد اینچنینی سناریوهایی را از قبل آماده میکنند.
البته اینجا غفلتی هم از طرف جهاد حاصل شد، در شرایطی که به رژیمصهیونیستی اولتیماتوم داده شده و شرایط ناپایدار امنیتی بین مقاومت و جهاد و رژیمصهیونیستی وجود دارد، فرماندهان میدانی در غزه باید همان اقداماتی را پیش میگرفتند که سال گذشته رهبران حماس در سیفالقدس اتخاذ کردند، یعنی باید زندگی مخفی را پیش میگرفتند تا به این راحتی توسط پهپادهای رژیمصهیونیستی به شهادت نرسند.
اگر فرماندهان جهاد مخفی میشدند، این در انظار عمومی ضعف جهاد تلقی نمیشد؟
نه، ببینید مردم غزه و آنهایی که با مقاومت همدل هستند، شرایط را میدانند. ما سال گذشته چنین فضایی را داشتیم که فرمانده ارشد نظامی حماس در عملیات سیفالقدس کلا پنهان بود و اسرائیل بهدنبال به شهادت رساندن ایشان بود اما نتوانست و این شکست بزرگی برای رژیمصهیونیستی بود. بنابراین اینکه فرماندهان جهاد را اینچنین ترور کنند، خطای راهبردی جهاد است و اثرش را متاسفانه روی جهاد گذاشت. چون تصمیمگیرندگان اصلی جهاد یعنی خالد منصور و تیسیر الجعبری و فرمانده یگان موشکی، هر دو به شهادت رسیدند و عملا بیسر شدن جهاد در میدان آشکار بود و صهیونیستها توانستند در روز اول و دوم ضربه به جهاد بزنند. اما علیرغم اینها و اینکه جهاد در این میدان تنها بود، بهنظر من بهاندازه قدوقواره خودش توانست موثر واقع شود. حماس هم انصافا درست است که بهسود جهاد وارد نشد ولی به هر جهت نشانههای اختلاف و دودستگی و آن سیاستی که رژیمصهیونیستی در این جنگ بهشدت دنبال آن بود، که از ابتدا بهدنبال تفرقهافکنی بین حماس و جهاد بودند، بهنظر من، هم حماس بهصورت هوشمندانه این پازل را تکمیل نکرد و هم صحبتهای دو شب پیش رهبر جهاد هم حاکی از پیوستگی و همبستگی بین جنبش حماس و جهاد بود.
چه دلیلی باعث شد جهاد اسلامی در جنگ سهروزه اخیر بهصورت انفرادی با رژیمصهیونیستی درگیر شود؟
مقاومت فلسطین امروزه مجتمعی از گروههای متکثر فلسطینی است که البته ستون فقرات این مقاومت را جنبش حماس تشکیل میدهد و در رتبه بعد جنبش جهاد اسلامی و گروههای دیگر مانند جبهه خلق و... قرار دارند. اما واقعیت این است که در بهترین حالت ممکن جهاد اسلامی حدود 20درصد مقاومت فلسطین را از نظر تسلیحاتی و نظامی به خودش اختصاص بدهد و قدرت قاهره مقاومت فلسطین حماس است. لذا برای تصمیمات اینچنینی هماهنگی کامل بین گروههای مقاومت ضروری است. اینجا بهنظرم اولین اشتباهی که صورت گرفت این بود که جهاد بدون اینکه با حماس مساله را هماهنگ کند، بهصورت انفرادی خودش را رودرروی رژیمصهیونیستی قرار داد و اولتیماتوم داد.
بهنظر من فضایی که امروز بر رابطه مقاومت و فلسطین با رژیمصهیونیستی حاکم است، فضایی است که بعد از نبرد سیفالقدس یعنی بعد از ماه رمضان سال گذشته پدید آمد. یکی از پیامدهای اصلی نبرد سیفالقدس ایجاد یک معادله جدید بود بین مقاومت فلسطین و رژیمصهیونیستی که تا قبل از آن، شاهد چنین وضعیتی نبودیم، مقاومت توانست یک معادله بازدارندگی بین خودش و رژیمصهیونیستی تثبیت کند. بعد از آن ماجرا، از ابتدای سال شمسی شاهد تحولات زیادی در فلسطین بودیم که سرآغازش عملیاتهای فردی شهادتطلبانهای بود که در فلسطین انجام شد و حدودا دوماه رژیمصهیونیستی را دچار تلاطمات شدید امنیتی کرد. درکنار این مساله، متاسفانه تطمیع و عادیسازی روابط کشورهای عرب منطقه را با رژیمصهیونیستی داشتیم. بعدش رژیمصهیونیستی تاحدی توانست فضای عملیاتهای فردی و چالشها را تحت کنترل خود دربیاورد. تلاشی که شاهدش بودیم، این بود که این رژیم در اواخر اردیبهشتماه سعی کرد درقالب راهپیمایی رژه پرچم آن معادله بازدارندگی را مخدوش کند و در مدت زمان دوروزه راهپیمایی پرچم -که یک فضای شدید امنیتی و نظامی را در قدس حاکم کرد- عملا قدس را به یک رژه مستحکم نظامی تبدیل کرد که با عدم پاسخ مقاومت فلسطین تاحدی توانست به این نیت خود برسد و معادله بازدارندگی آسیب دید. این تلقی بعد از رژه پرچم در رژیمصهیونیستی قوت گرفت که تحمیلکننده معادلات به مقاومت است، درحالی که در سیفالقدس این مقاومت بود که معادله خود را به رژیمصهیونیستی تحمیل کرد. بعد از این بود که ماجرای جهاد اسلامی اتفاق افتاد. بهنظر من، اگر بعد از راهپیمایی پرچم مقاومت پاسخ میداد، شاید امروز این جنگ به جهاد اسلامی تحمیل نمیشد که بخواهد وارد درگیری با این رژیم شود. وقتی رژیمصهیونیستی مسئول جهاد را در شهر جنین بازداشت کرد، جهاد اسلامی مجبور بود واکنش نشان دهد و بیتفاوتی عملا قابل پذیرش نبود؛ اما بهنظرم اینجا یک غفلتی توسط جهاد اسلامی اتفاق افتاد؛ آنهم این بود بدون اینکه به اتاق عملیات مشترک مقاومت دستورکار را ببرد و با هماهنگی آنها بخواهد به رژیمصهیونیستی اولتیماتوم بدهد، بهصورت انفرادی به این رژیم اولتیماتوم داد و عملا خودش را طرف مقابل رژیمصهیونیستی قرار داد.
در امتداد صحبت شما، با توجه به اینکه صهیونیستها با دستگیری اعضای جهاد اسلامی در کرانه باختری و سپس ترور فرماندهان این گروه در غزه جنگ را آغاز کردند، یک سوال اساسی در این میان وجود دارد؛ صهیونیستها به چه دلیل مبادرت به اقدامات منجر به جنگ کردند؟
ببینید صهیونیستها همیشه هدفشان در مساله غزه این است که یک جریان ضدمقاومت را در غزه پدید بیاورند. محاصره و تنگناهایی در غزه صورت میگیرد و فشاری بهلحاظ تحریمهای دارو و غذایی به مردم میآید. غزه یک محدوده 360کیلومترمربعی است که حدودا دومیلیون نفر جمعیت دارد که از هر نظر تحت فشارند، برق و انرژی و سوخت و غذا و دارو ندارند. همه فشارها وارد می شود چون آنجا پایگاه اصلی مقاومت فلسطین است. نگرانی رژیمصهیونیستی آن است که مقاومت تثبیتشده در غزه، به سرتاسر فلسطین تسری پیدا کند. یعنی اتفاقی که در جریان سیفالقدس رخ داد، امواج مقاومت هم به کرانه رسید، هم به قدس شرقی و همینطور سرزمینهای1948. این خیلی برای رژیمصهیونیستی نگرانکننده است. هدف آنها این است که در غزه، جریانی ضدمقاومت از میان مردم همان منطقه شکل بگیرد؛ هدفی که در لبنان و عراق هم آن را دنبال میکنند. هدف غاییشان این است.
رژیمصهیونیستی در جنگ اخیر تا چه اندازه موفق به دستیابی به اهدافش شد؟ چون خود نشریات عبری ازجمله هاآرتص عملیات نظامی اخیر اسرائیل در نوار غزه را نشانه شکست سیاست این رژیم در غزه دانسته و خواستار پایان این روند احمقانه شده است.
درخصوص نکتهای که هاآرتص به آن اشاره کرده، بهنظرم میتوان گفت به این دلیل جنگ اخیر را درصورت تداوم بیهوده دانسته که هدف اصلی رژیمصهیونیستی یعنی ایجاد جریان ضدمقاومت در غزه را محقق نمیکرد. با این حال، حذف فرماندهان ارشد جهاد که من بیشتر آن را ناشی از غفلت جهاد میبینم، هزینه زیادی برای جهاد بود و برای رژیمصهیونیستی هم دستاورد تلقی میشود و متاسفانه این اتفاق رقم خورده است، چیزی که داغش در جنگ سیفالقدس به دل صهیونیستها ماند. البته علیرغم اینکه چهار یا پنج تن از فرماندهان نظامی ارشد حماس را در سیفالقدس به شهادت رساندند اما چون نتوانستند فرماندهان اصلی را حذف کنند، بهخصوص محمد الضیف و آن روندی که از ابتدا حماس در جنگ پیش گرفته بود و تا انتها در سیفالقدس ادامه پیدا کرد، زدن آن فرماندهان اثر میدانی نداشت. اما متاسفانه ما اثر میدانی به شهادت رساندن فرماندهان جهاد اسلامی را در این چند روز دیدیم و یکی از دلایلی که جهاد مجبور شد تن به این آتشبس بدهد، شهادت سرداران رشید جنبش جهاد اسلامی بود، ولی با همه اینها، رژیمصهیونیستی دو هدف را دنبال میکرد، یکی اختلافافکنی بین حماس و جهاد و دوم آنکه با این فشارها بتواند یک جریان ضدمقاومت راه بیندازد. مساله بعدی هم در تبلیغات صهیونیستها خیلی مشهود بود، قرار دادن ملت فلسطین و فلسطین درمقابل جهاد بود. عملا رژیمصهیونیستی تمام سعی خود را کرد که این کار را انجام دهد. متاسفانه رسانههای عرب هم همین خطدهی را داشتند، رسانههایی مثل العربیه و اسکاینیوز مساله را اینطور طرح میکردند که مقصر جهاد است، درصورتی که اسرائیل جنگ را کاملا غافلگیرانه شروع کرد، رژیمصهیونیستی با شهید کردن الجعبری عملیات را شروع کرد، بعد آلاء آن دختر پنجساله به شهادت رسید، سپس آن پنج کودک فلسطینی به شهادت رسیدند. در بمباران دیروز هم یک خانواده را به شهادت رساندند که تعدادی از آن خانواده کودکها بودند. حرکت، اقدام نظامی و تهاجم کاملا ازسوی رژیمصهیونیستی رقم خورد اما متاسفانه در فضای تبلیغاتی جهاد را بهعنوان یک نیروی ماجراجو تصویر کردند و آن را مقابل ملت فلسطین قرار میدادند و اینطور القا کردند که مسبب ناآرامی اخیر جهاد است.
به غیر از مواردی که بهعنوان هدف حمله رژیمصهیونیستی به غزه عنوان کردید، آیا میتوان یکی از دلایل این تهاجم نظامی رژیمصهیونیستی به غزه را، انسداد بهوجود آمده در سیاست داخلی این رژیم دانست؟ با این هدف که توجه افکارعمومی را از مسائل داخلی به تحولاتی دیگر مشغول کنند.
بله، دو وجه دارد. یکی بهخاطر اولتیماتوم جهاد اسلامی بود که موجب شد زندگی اسرائیلیها دچار اختلال شده و بهسرعت اعتراضاتی علیه لاپید و دولت موقت شکل بگیرد؛ اعتراضاتی که اثرش را گذاشت و مقامات رژیمصهیونیستی برای اینکه نشان دهند در تنگنا و استیصال نیستند، این اقدام را انجام دادند. مساله دیگر انتخابات نوامبر آینده اسرائیل است. دولت فعلی بهشدت ازسوی اپوزیسیون بهخصوص نتانیاهو و حزب لیکود تحت فشار است، بهویژه در حوزه مسائل امنیتی و نظامی. دلیلش هم آن است که لاپید هیچ سابقه نظامی ندارد و در این عرصه فوقالعاده ضعیف است. آنها حتی بهلحاظ تحصیلاتی هم بدون مدرک دانشگاهی است. در عرصه نظامی هم برخلاف چهرهای مثل نفتالی بنت که سابقه نظامی روشنی دارد، عملا هیچ سابقه و کارنامهای ندارد. علیرغم آنکه وزیر جنگشان بنی گانتز، پیشتر رئیس ستاد ارتش بوده و در این زمینه تجربه دارد اما ضعفهای شخص نخستوزیر دولت موقت از یکطرف و بیتجربگیشان در مسائل نظامی از طرف دیگر موجب شده انتظارات موجود در فضای عمومی رژیمصهیونیستی را برآورده نکنند. نکته قابلتوجه آنکه با همه این اوصاف، گانتز هم علیرغم اینکه آدمی کاملا نظامی است اما از نظر روحیه جنگاوری و ذکاوت نظامی، فاصله زیادی با چهرههای دیگر رژیمصهیونیستی دارد. آخرین نظرسنجیها هم نشان میدهد جناح لیکود تا الان حدود 62کرسی را در کنست برای خود میداند اما جناح لاپید که مخالف نتانیاهو است، چیزی حدود 54کرسی دارد. یعنی اگر الان انتخابات برگزار شود، طبق نظرسنجیها نتانیاهو میتواند دولت تشکیل دهد. برای پیروزی و تشکیل دولت باید حداقل 61کرسی داشت که در نظرسنجیها نتانیاهو 62کرسی دارد. در چنین شرایطی، لاپید به این دلیل که دست خود را خالی میبیند، برای عرض اندام و با این هدف که نشان دهد علیرغم نداشتن سوابق روشن نظامی میتواند یک درگیری را مدیریت کند، دست به این اقدام زد. نکته دیگر آنکه لاپید ازسوی شهرکنشینها هم تحتفشار بود و با این تصمیم خواست یک برگبرنده هم برای انتخابات آینده داشته باشد.
اما بهعنوان یک ناظر بیرونی باید گفت نبرد بین اسرائیل و جهاد اسلامی یک نبرد صددردصد نابرابر است. نبرد کل مقاومت فلسطین در سیفالقدس با رژیمصهیونیستی هم یک نبرد نابرابر بود. اگر آن نبرد را نابرابر بدانیم، نبرد جهاد اسلامی که 20درصد ظرفیت کل مقاومت فلسطین مقابل رژیمصهیونیستی است، به طریق اولی نابرابرتر است. لذا کارشناسان نظامی و امنیتی اسرائیل، رجزخواندن دولت و پیروز اعلام کردن خود در تقابل با جنبشی مثل حماس را هیچ برتری و مزیتی برای دولت رژیمصهیونیستی نمیدانند. فضا آنقدر نابرابر است که اصلا برای دولت اسرائیل برتری تلقی نمیشود.
با همه اینها بهنظرم نکاتی که گفته شد حتما برای دولت اسرائیل در اقدام پیشدستانه موثر بوده است، اما در اینکه دولت لاپید بتواند این چک را در انتخابات پیشرو نقد کند یا خیر تردید جدی وجود دارد. حدود 80، 90روز تا انتخابات باقی مانده و تا آنموقع اتفاقات دیگری بهوقوع میپیوند و بهنظرم این برگه نبرد چندروزه، آنقدری بازی نخواهد کرد که بتواند معادلات را بهسوی لاپید تغییر دهد.
کلید واژه
ارسال نظرات