بهدنبال اعلام خبر مرگ کودک به بازپرس محمد جواد شفیعی لحظاتی بعد بازپرس جنایی و تیم بررسی صحنه جرم راهی محل شدند.
او ادامه داد: از زمانی که بچه پیش ما آمد دردسرهایمان شروع شد. مادرش مدام تماس میگرفت یا پیام میفرستاد و به من توهین میکرد. او میگفت من باعث شدهام که شوهرم بچه را از او بگیرد و نزد ما بیاورد. تهدید و توهینهای او پایانی نداشت من با وجود اینکه فرزندی نداشتم اما واقعاً پسر همسرم را دوست داشتم.
زن جوان گفت: روز حادثه همسر اول شوهرم دوباره تماس گرفت و با حرفهایش اعصابم را بههم ریخت. شوهرم هم محل کارش بود. من و بچه باهم تنها بودیم و حرفهای مادرش در گوشم میپیچید. نگاهی به بچه انداختم و ناگهان یک لحظه او را مخل آسایش و آرامش زندگیام دیدم. این فکر و توهمات آنقدر حالم را بد کرد که بیاختیار به سمت پسرک رفتم و دستم را روی گلویش قرار دادم.
زن 24 ساله ادامه داد: نفهمیدم چقدر این کار طول کشید که ناگهان بچه بیحرکت افتاد و من دستم را از روی گلویش برداشتم. مات و مبهوت به او نگاه میکردم. این اتفاق ساعت 12 ظهر رخ داد و من نیم ساعت در شوک بودم. بالاخره به خودم آمدم و با اورژانس و پلیس تماس گرفتم. نمیخواستم او را به قتل برسانم، من پسر همسرم را دوست داشتم.
با اعتراف زن جوان به دستور بازپرس شعبه پنجم دادسرای امور جنایی پایتخت او در اختیار کارآگاهان اداره دهم قرار گرفت تا زن جوان برای بررسی صحت روانی به پزشکی قانونی منتقل شود و تحقیقات از خانواده کودک نیز صورت گیرد.