بعد از آن براساس عامل پنجر کردن آمبولانس و جان باختن دختربچه بیمار براساس گزارشی که منتشر شد، راننده اتوبوسی بوده که شناسایی و دستگیر شده است. این اتفاق را میخواهم بهانه کنم و به این موضوع بپردازم که واقعا چهمان شده و چرا اینگونه داریم رفتار میکنیم؟
اینکه میگویم چرا اینگونه داریم رفتار میکنیم، منظورم عمدتا متکی بر رفتارهای فردی نیست. بدون شک تاثیر ساختار اجتماعی جامعه، همه اینها تاثیرگذار است که چنین اتفاقی میافتد. آنجا که رومینا توسط پدرش با داس سر بریده میشود، طبیعتا نقش آن ساختار و فشارهای اجتماعی و فرهنگی غیرقابل انکار است. یا در مورد بابک خرمدین که پدر و مادری پسر و دختر و دامادشان را با مشارکت همدیگر به قتل میرسانند. یا در مورد خوزستان اتفاقی که برای مونا افتاد آنهم بخش عمدهاش برگرفته از فشارهای فرهنگی بوده که در آن ساختار و محیطی که افراد زندگی میکردند، وارد میکرده است. یا اتفاقی که در کوهدشت رخ داد باز هم مصداق دیگری از همین موضوع است.
وقتی اطرافمان را نگاه میکنیم، یا زورگیریهایی که انجام میشود در قالب طرح برخورد با اراذل و اوباش که اخیرا هم شروع شده این سوال را مطرح میسازد که این اراذل و اوباش کجا بودند و در کدام مدرسه، محیط و بستر فرهنگی و اجتماعی زیست کردهاند؟ پای کدام تلویزیون و درس کدام معلم و مدرسه و دانشگاه بودهاند؟ واقعیت این است که در همین جامعه داریم زندگی میکنیم و بخشی محصول همین جامعه هستند. البته نمیخواهم همه عوامل را به جامعه و اجتماع تقلیل دهم بلکه هم فرد مهم است، هم خانواده مهم است و هم جامعه مهم است اما وقتی امروز رفتارهایی را میبینیم، این رفتارها حامل یک پیام است که نظم زندگیمان بههم خورده، نظم روابط اجتماعیمان بههم خورده، نظم رعایت حقوق شهروندیمان بههم خورده، نشان دهنده این است که تحت تاثیر شرایطی که درجامعه وجود دارد، ما اقدام به رفتارهایی میکنیم، کنشهایی از خودمان نشان میدهیم که پذیرش آن برای مردم و افکار عمومی آسان نیست.
اینکه یک راننده اتوبوس دو چرخ آمبولانس را پنچر میکند، چه معنایی دارد؟ این درحالی است که همه دنیا میدانند و حتی در جنگها تلاش بر این است که آمبولانسها به دلیل ویژگی خاصی که دارند، ایمن باشند. براساس گزارشی که آقای صالحی، دادستان تهران به رسانهها داده بودند، اشاره کردند که راننده اتوبوس دستگیر شده است. یا افرادی که گوشت حیوان حرام را در رستورانها سرو میکنند. کسانی که احتکار میکنند یا افرادی که قیمت کالا را تغییر داده و تاریخ جدید ثبت میکنند تا اقلام را گرانتر به مردم بفروشند، همه اینها علامت سوالهای جدی است. خوی انسانی دارد کمرنگ میشود و البته که در این میان به همه کسانی که اخلاقمدار هستند و به دیگران کمک میکنند، تعظیم میکنم ولی واقعیت غیرقابل انکار اتفاقاتی که است که دارد میافتد.
زورگیری در کنار کلاهبرداریهایی که انجام میشود، همه اینها نشان دهنده شیوع یکسری رفتارهایی است که مورد پذیرش جامعه و افکار عمومی نیست. لذا باید نگران باشیم، نگران باشیم که آنچه الان داریم مشاهده میکنیم نه با مبانی دینی ما همخوانی دارد و نه با مبانی فرهنگی ما و نه با انتظاری که از یک انسان میرود، همخوانی دارد لذا این نوع اتفاقات نشانههای خوبی نیست. در مورد آمبولانس، رومینا یا قتل خرمدین خیلیها حتی باورشان نمیشد که ما شاهد چنین رفتارهایی باشیم. مگر میشود پدر و مادری فرزندان و داماد خود را بکشند و صدایش را هم در نیاورند؟ مگر کسی هست که نداند آمبولانس چه کارکردهایی دارد و به راحتی رفتاری را نشان میدهد که افکار عمومی جریحهدار میشود.
گرچه معتقدم همین آدمی هم که چنین رفتاری را دارد، آدمی که قتلی را انجام میدهد، خودش هم قربانی است. خودش هم قربانی شرایطی است که در آن قرار گرفته است. اینکه اصرار دارم بر این موضوع تکرار ورزم که محیط و خیلی چیزهای دیگر تاثیرگذار است از این باب است که این موضوعات را به رفتارهای فردی تقلیل ندهیم. لذا معتقدم ساختار اجتماعی و بستر فرهنگی که در جامعه وجود دارد، گاهی مواقع ممکن است شرایطی را بهوجود بیاورد مثل قتل مونا یا رومینا یا قتلهایی از این دست که داریم.
گاهی مواقع خودخواهی یا زیاده خواهی میتواند تاثیر بگذارد که ما شاهد رفتارهایی از این دست باشیم که از انسانیت فاصله دارند. طبیعتا مدیریت و برنامهریزی و سیاستگذاری بهتر و همچنین شناسایی بسترهایی که میتواند عامل محافظت کننده باشد برای پیشگیری از چنین رفتارهایی، آموزش مهارتهای ارتباطی شاید یک جاهایی بتواند به کاهش رفتارهایی از این دست کمک کند. در پایان تاکید میکنم که ارتقای سواد سلامت روانی و اجتماعی خیلی جاها میتواند کمک کند تا ما در جامعه با رفتارهایی از این دست کمتر مواجه باشیم.
* رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران
* منتشر شده در روزنامه آرمان ملی/ شنبه ۲۸ خرداد ۱۴۰۱