امروز : جمعه ۲ آذر ۱۴۰۳ - 12:41

Afrang Khabar

1401/2/27 12:41

حجت‌الاسلام نظرکرده تنها یکی از روحانیونی است که خالصانه یک گوشه از کشور درحال خدمت به مردم هستند. وام خوداشتغالی، ساخت و ساز، تهیه جهیزیه، ساخت مسجد و… گوشه‌ای از کارهای اوست.

۱۵ سال حضور در روستا، به عشق خدمت به مردم

به گزارش افرنگ خبربعد از شهادت شهید اصلانی و شهید دارایی بود که توجه مردم دوباره به سمت روحانیون و طلبه‌هایی که زندگی‌شان را وقف مردم و دیگران کرده‌اند جلب شد. حقیقت این است که طلاب زیادی همچون شهید اصلانی و دارایی هستند که روز و شب‌شان را فدای شادی و خوشحالی مردم کرده‌اند. به هر دلیلی کمتر از این طلبه‌ها حرفی به میان می‌آید و آنها نیز بی توجه به «بی توجهی ما» کار خودشان را می‌کنند و هرکدام در مسجد و محله و منطقه و روستایی درحال فعالیت هستند. امروز سراغ حجت‌الاسلام نظرکرده رفته‌ایم که نزدیک ۱۵ سال است زندگی خود و خانواده‌اش را وقف مردم کرده و با حضور در دو روستای «گجوان» و «کاریزنو» به مردم آن روستا و منطقه خدمت کرده است. بازخوانی همین روایت کوتاه و مختصر از ۱۵ سال جهاد این روحانی جهادی نشان می‌دهد اگر یک روحانی تبدیل به امام آن روستا و محله و منطقه شود، کارهای بسیاری از دستش برمی‌آید و دردهای بسیار توسط او درمان می‌شود.

۱۵ سال است در روستا حضور دارم
سال ۹۳ به این منطقه آمدم. الآن نزدیک به هشت سال است که در مسجد جامع کاریزنو واقع در منطقه نصرآباد تربت جام مشغول فعالیت هستم. می‌دانید که تربت جام منطقه تلفیقی است و اهل تشیع و اهل تسنن در کنار هم زندگی می‌کنند. قریب به ۶۵ درصد برادران اهل سنت و ۳۵ درصد هم اهل تشیع هستند. البته در منطقه نصرآباد که ما هستیم قریب به اتفاق شیعه هستند و شاید درصد بسیار بسیار پایینی از اهالی سنت در منطقه ما وجود داشته باشند. آنها هم بیشتر خارج از روستاها هستند. خودم اهل قوچان و از روستاهای مسیر امارت و کوه هزارمسجد هستم. ولی چون وظیفه ذاتی خودم می‌دانستم که در کارهای تبلیغ و فعالیت‌های فرهنگی حضور داشته باشم، فعالیت در روستاها را انتخاب کردم. قبل از اینکه به روستای کاریزنو تربت جام بیایم در روستای گچوان که حدود سی کیلومتری مشهد است فعالیت کردم و حدود هفت سال هم در آن روستا ساکن بودم. با توجه به شناختی که دوستان از فعالیت‌های من داشتند، خواستند که به اینجا بیایم و فعالیت‌هایم را اینجا متمرکز کنم.

سختی‌های زیادی داشتیم، اما خانواده با من همراهی کرده‌اند
ما کلاً هر جا هستیم با خانواده می‌رویم. این کار سختی‌های خودش را هم دارد. به خصوص که به عنوان خانواده‌ای غریبه وارد یک جمع تازه می‌شویم و مسائل ریز و درشتی در خانواده پیش می‌آید که کار را سخت می‌کند. مثلاً وقتی به اینجا آمدیم و مستقر شدیم، هیچکدام از خانواده‌ها را نمی‌شناختیم. یکی بحث غربتی بود که در روستا داشتیم، یکی هم آداب و رسوم و اخلاق و اینطور چیزها. ضمن اینکه ما پیش از این به مناطق تلفیقی یا مناطقی که شیعه و سنی با هم حضور داشته باشند نرفته بودیم. این برایمان تازگی داشت. در بحث تحصیلی بچه‌ها هم مشکلاتی داشتیم. بچه‌ها وقتی به مدارس اینجا می‌رفتند، چون به فضا و جو اینجا آشنایی نداشتند اذیت می‌شدند. اما علی رغم همه مشکلات چون به عنوان یک طلبه این کار را وظیفه خودم می‌دانستم جا و مکان و شرایط برایم معنا نداشت. یاعلی گفتیم و اینجا مستقر شدیم. حلاوت و شیرینی فعالیت‌های فرهنگی اجتماعی نسبت به سختی‌ها و مشکلاتی که داشتیم بسیار بیشتر بود. شکر خدا خانواده هم از همان اول که ازدواج کردیم با قبول اینکه من طلبه هستم با شرایط و زندگی طلبگی من کاملاً همراه شدند و با فعالیت در روستا مخالفتی نداشتند. اما سختی‌های داشتیم.

می‌گفتند شیخ مسجدمان را خراب کرده است!
منطقه‌ای که ما هستیم قریب به ۸۰۰ خانوار جمعیت و حدود ۳ هزار نفوس دارد. شغل مردم اینجا بیشتر کشاورزی است. بیشتر کشت‌شان هم گندم و چغندر و گوجه فرنگی است. وقتی ما وارد روستا شدیم دیدیم اینجا یک مسجد جامع با دویست متر زیربنا وجود دارد. بعد از اینکه مطالعاتی انجام دادیم و مشورت کردیم، به این فکر افتادیم که مسجد را توسعه بدهیم. پیشنهادات زیادی به ما ارائه شد و در نهایت تصمیم گرفتیم برای بازسازی مسجد کل این دویست متر زیربنا را تخریب کنیم. البته این تصمیم برای ما تصمیم سختی بود چرا که در ابتدای این کار خیلی از مردم روستا به من خُرده می‌گرفتند و جلو و پشت سرم می‌گفتند این شیخ مسجد ما را خراب کرده است و نمی‌تواند مسجد را بسازد و این حرف‌ها. یادم است بعضی‌ها می‌گفتند فلانی دارد پول ما را هدر می‌دهد و از بین می‌برد و دارد با سرمایه ما بازی می‌کند. به حول قوه الهی ما بعد از شش ماه مطالعه کار میدانی مسجد را شروع کردیم و حدود ۸۰۰ متر زیربنا در نظر گرفتیم. طرح داخلی مسجد هم الگوگرفته از شبستان حضرت امام (ره) در حرم حضرت معصومه (س) است. ظرف حدود دو سال و نیم ۸۰۰ متر زیربنا ساختیم و فقط همان دویست متر اولیه مانده بود که هنوز به آن دست نزده بودیم. برای تکمیل شدن مسجد باید این دویست متر تخریب می‌شد. ظرف پنج شش ساعت مسجد قدیمی را تخریب کردیم و خاک آن را هم در زمان کمی جابجا کردیم. وقتی مردم برای نماز به مسجد آمدند دیدند که اثری از مسجد قدیمی نیست. اینجا بود که سیل طعنه‌ها شروع شد و بعضی‌ها می‌گفتند بی مسجد شدیم و اصلاً چه کسی به ایشان اجازه داده مسجد ما را تخریب کند و … یعنی مردم روستا حاضر به پذیرش این نبودند که برای توسعه مسجد و انجام کارهای دینی و فرهنگی و اجتماعی بیشتر باید مسجد از نو بنا شود. به هرحال ظرف شش ماه قسمت تخریب شده را هم ساختیم و به آن هشتصد متر قبلی اضافه کردیم.

کسانی که به تخریب مسجد اعتراض داشتند، حالا کاملاً راضی هستند
خداراشکر حالا مسجد کاملاً مناسب برنامه‌های مختلف است. طول مسجد ۵۰ متر و عرض آن ۲۰ متر است. دویست متر فضای حسینیه است که دو ستون دارد، ولی خود مسجد که هشتصد متر است طوری طراحی شده که حتی یک ستون هم نداشته باشد. دلیل اینکه مسجد و حسینیه را سر هم ساختیم این بود که بتوانیم بعضی برنامه‌ها را در فضای حسینیه برگزار کنیم، یا اگر خانم‌ها برای ورود به مسجد عذر شرعی داشتند بتوانند از فضای حسینیه استفاده کنند. پیش از این برای خانم‌ها چنین امکانی نبود و همچنین به علت کوچک بودن مسجد همه نمی‌توانستند در مسجد حضور داشته باشند. جالب اینجاست که بعضی از مردم که برای ساخت مسجد زمین و سهمی ارائه کرده بودند در یک مقطع می‌گفتند سهم‌مان را پس بدهید، ولی همین که مسجد آماده و کامل شد و آنها نتیجه نهایی را دیدند اعتراض و نگرانی‌شان تمام شد و گفتند سهم‌مان را نمی‌خواهیم. خوشبختانه آن موقع تصمیم خوبی گرفتیم و مسجد را هرطور شده ساختیم، چون اگر امروز می‌خواستیم آن را بسازیم فقط برای تیرآهن‌های مسجد باید سه چهار میلیارد خرج می‌کردیم. درصورتی که کل مسجد با هزینه بسیار کمتر و با همت خیرین بزرگواری ساخته شد.

سنی و شیعه شریک در شادی کاروان‌های غدیر
بعد از اینکه مسجد آماده شد، اولین کاری که کردیم برگزاری برنامه‌های شب‌های قدر در مسجد بود. این خیلی بازتاب خوبی داشت. چون ماه رمضان در زمستان بود و وقتی مردم دیدند خانم‌ها و آقایان به راحتی در فضای مسجد قرار گرفته‌اند و دیگر خبری از مشکلات قبلی نیست، همه ما را دعا می‌کردند. می‌گفتند «خدا خیرش بدهد، با اینکه بعضی از دوستان مخالفت‌های شدید داشتند حاج آقا کارش را تعطیل نکرد و ادامه داد». بعد از ماه رمضان هم یکی از فعالیت‌های فرهنگی مستمری که داریم مختص ایام غدیر و دهه ولایت است که در این دهه یک تریلی هجده‌چرخ را تزئین و آماده‌سازی می‌کنیم و با تردد در شهر و روستا اجرای برنامه می‌کنیم. سرود اجرا می‌کنیم، مسابقه برگزار می‌کنیم، مراسم جشن و شادی داریم، با کودکان کار می‌کنیم، هدیه پخش می‌کنیم، بسته‌های متبرک از آستان قدس رضوی می‌گیریم و در سطح منطقه توزیع می‌کنیم. شیعه و سنی وقتی می‌بینند که چنین کاروان شادی داخل روستاها و شهرها حرکت می‌کند اشک شوق و عشق می‌ریزند و خوشحال می‌شوند.

برپایی سفره‌های افطاری در مسجد قائم آل محمد (ص)
یکی دیگر از کارهای ما برپایی سفره‌های افطاری در مسجد است. البته سال اول و دوم کار کمی سخت‌تر بود ولی با لطف مردم هرسال راحت‌تر شده است. الآن چند سال است که از اول تا آخر ماه رمضان هر شب مراسم افطاری داریم و در خدمت روزه‌داران هستیم. روزانه حدود ۴۰۰ تا ۵۰۰ غذا طبخ می‌کنیم و در خدمت مردم هستیم. امسال هم استقبال خیلی خوبی شد و کمک‌های خیلی خوبی شد. چون سال‌های قبل مردم نتیجه اعتمادشان را دیده بودند، امسال مشارکت بیشتری کردند و ما افطاری گرم‌تری داشتیم.

برپایی کارگاه میوه‌خشک‌کنی
اما از عمده‌ترین کارهای ما مربوط به اشتغال‌زایی است. تقریباً دو سال است که به بحث اشتغال‌زایی برای مردم روستا ورود پیدا کرده‌ایم. در فاز اول یک کارگاه خشک کردن مواد غذایی مثل سبزیجات و میوه‌جات زدیم. حدود ۱۰ نفر نیرو در این کارگاه مشغول به کار بودند و هستند که چون کارگاه برای خود بنده است، مقداری از درآمد آن را برای خودم برمی‌دارم و بقیه خرج کارگران و مسجد می‌شود.

ارائه ۶۰ وام خوداشتغالی به جوانان
کار دیگری که کردیم ارائه وام اشتغال به مردم روستا بود. با همکاری بنیاد برکت فراخوانی دادیم و گفتیم ما از کسانی که قصد دارند شغلی ایجاد کنند حمایت می‌کنیم. از بین ۱۵۰ نفری که ثبت‌نام کردند، با مدیریت یک گروه که تمام طرح‌ها و افراد را به دقت بررسی می‌کردند، به ۵۰ نفر وام دادیم. مبلغی از سی میلیون تا پنجاه میلیون تومان به این افراد تعلق گرفت تا بتوانند برای خود و خانواده‌شان یک زمینه شغلی ایجاد کنند. بعضی از این افراد در کارشان خیلی موفق شدند و توانستند کارشان را گسترش هم بدهند. حرکت خیلی قشنگی بود و توانستیم در مرحله اول برای ۵۰ جوان زمینه اشتغال فراهم کنیم. در مرحله دوم هم با ارتباطی که با کمیته امداد امام خمینی (ره) گرفتیم، توانستیم یک میلیارد و خورده‌ای اعتبار کسب کنیم و آن را در مسیر اشتغال‌زایی به کسانی که نیاز داشتند وام بدهیم. در این مرحله هم به ده نفر وام دادیم که به هرکدام شأن بین پنجاه تا صدمیلیون تومان تقدیم شد.

جلوگیری از مهاجرت به شهر و مشکلات خانوادگی مردم
نمی‌توانیم بگوییم وضعیت اقتصادی روستا با این پنجاه شصت نفر تفاوت خیلی محسوسی پیدا کرده است، چون که جمعیت روستا بیشتر از اینها و مشکلات افزون بر توان ماست. با اینهمه این کار برکات زیادی هم داشت. مثلاً ما توانستیم از مهاجرت روستا به شهر و حاشیه‌نشینی در شهرها جلوگیری کنیم. اگر دست و بال این افراد را نگرفته بودیم می‌گفتند ما مجبور هستیم به شهر برویم و مشغول به کارهای جزئی در شهرها شویم. وقتی این زمینه برای آنها ایجاد شد عملاً از آن مهاجرت دست برداشتند. از آن طرف اگر مرد خانواده به شهر برود و در بازار مشغول به کار شود، از خانواده‌اش دور می‌ماند و خود این مسأله مشکلات زیادی درست می‌کند. یعنی در شرایطی که زندگی خانوادگی خیلی‌ها در خطر بود، این وام‌های خوداشتغالی کمک کرد که نه تنها برای خانواده‌ها مشکلی پیش نیاید، بلکه خیلی از آنها با همراهی همدیگر یک کسب و کار را شروع کنند و ادامه بدهند. من خودم فکر می‌کنم تا ۷۰ درصد این مبالغ در مسیر خودش استفاده شد و ما به همین میزان موفق بودیم. بعضی‌ها هم از این پول برای مقاصد دیگری بهره بردند که دیگر از دست ما خارج بود.

مرکز نیکوکاری شهید علیمردانی، پای کار مشکلات مردم منطقه
کار دیگری که ما به صورت مستمر انجام می‌دهیم مربوط به «مرکز نیکوکاری شهید علیمردانی» است که زیر نظر مسجد فعالیت می‌کند. ما در این مرکز دنبال چندتا هدف هستیم. ما در داخل روستا یک هسته فرهنگی جوان و قوی داریم که ۹ نفر هستند. این هسته نه نفره در انجام کارها و برنامه‌ها کمک‌حال من هستند و در توزیع بسته‌های معیشتی و کارهای جهادی و … به من کمک می‌کنند. یک گروه دیگر هم داریم که ۱۳ نفرند و همه از معتمدین روستا هستند. این ۱۳ نفر در مرکز نیکوکاری مشغول هستند و در کار جذب منابع مالی و سپس خرج‌کرد آن بنا بر نیاز مردم فعالیت می‌کنند. ماهانه بین سه تا ده میلیون تومان به مرکز نیکوکاری اعتبار می‌رسد که ما آن را به نیازهای مختلف مردم ارائه می‌دهیم. مثلاً زمانی که کرونا شدید بود این منابع مالی در همین مسیر خرج می‌شد؛ مثل پرداخت هزینه‌های بیمارستان، خرید دارو، خرید اکسیژن، بسته‌های معیشتی، تأمین جهیزیه برای خانواده‌های نیازمند و غیره. ما معمولاً ماهانه به صورت متمرکز حدود ۵۰ خانواده را تحت پوشش داریم که در حوزه‌های مختلف به مشکلات‌شان رسیدگی می‌کنیم. همچنین برای خانواده‌هایی که لوازم مورد نیازشان را نداشتند آنها را تهیه کردیم؛ مثلاً کولر تهیه کردیم، بخاری تهیه کردیم، یخچال تهیه کردیم.

از ساخت خانه تا حسینیه و مسجد و حمام و دستشویی برای مردم
همچنین در حوزه ساخت و ساز هم به صورت جدی فعال هستیم. برای منازل مردم، مدارس و مساجد روستاهای دیگر ساخت سرویس‌های بهداشتی را داشته‌ایم. برای نیازمندان خانه ساخته‌ایم. یک خانه هم در روستای خودمان به عنوان «خانه عالِم» ساختیم که فعلاً خودم در آن ساکن هستم ولی بعد از من هرکسی که بیاید می‌تواند با خیال راحت در آن ساکن شود و به مردم منطقه خدمت کند. در بعضی روستاهای دیگر حسینیه ساخته‌ایم. همچنین برای منازل مردم که دسترسی به حمام و دستشویی نداشتند، سرویس‌های حمام و دستشویی ایجاد کردیم.

قدم بعدی؛ ساخت مجتمع علمی فرهنگی
کار دیگری که بنا داریم انجام بدهیم احداث یک مجتمع علمی فرهنگی در منطقه نصرآباد است که داخل این مجتمع هم مهد کودک، هم راهنمایی و دبیرستان و هم حوزه علمیه در کنار هم قرار دارند و همه این مقاطع و مدارس هم زیر نظر مرکز مدیریت حوزه علمیه فعالیت می‌کند تا یک تربیت دینی و سالم رقم بخورد. سال ۹۴ خیری داشتیم که حاضر بود برای این کار سه میلیارد تومان به ما اعتبار بدهد ولی چون آن موقع در مسیر گرفتن مجوز مشکلاتی برای ما درست کردند، این خیر هم به مرور پشیمان شد و کار متوقف ماند. با تغییر مدیریت توانسته‌ایم مجوز کار را بگیریم و الآن لنگ اعتبار این کار هستیم. اگر اعتبار مورد نیاز ما جلب شود ما از همین فردا صبح کار را شروع می‌کنیم.

اگر طلبه اهل خدمت باشد، مشکلات رفع می‌شوند
من معتقدم اگر یک طلبه تصمیم بگیرد به مردم خدمت کند همه موانع از سر راهش برداشته می‌شود. من هم خوشبختانه تا حالا هرجایی که بوده‌ام توانستم به مردم خدمت کنم و از این اتفاق خوشحالم. مردم هم راضی هستند و همین کفایت می‌کند. در روستای قبلی، روستای گجوان که بودم، وقتی بعد از ۷ سال آن روستا را ترک کردم، مردم روستا حدود ۶ ماه امام جماعت نداشتند. خوشبختانه همان هسته فرهنگی که ما در آن مدت تربیت کرده بودیم و پرورش داده بودیم، تبدیل به معتمدین مردم شده بودند و توسط مردم به عنوان پیش نماز انتخاب شده بودند. یعنی در آن شش ماهی که آن روستا امام جماعت نداشت مردم روستا به هسته فرهنگی که ما پرورش داده بودیم اقتدا می‌کردند. این یعنی ما کارمان را خوب انجام داده‌ایم. حالا هم با وجود اینکه چندین سال از جدایی من از آن روستا گذشته، هنوز هم به من اصرار می‌کنند که به آنجا برگردم و هر کار کوچک و بزرگی که دارند به من زنگ می‌زنند و مشورت می‌گیرند. اگر یک طلبه وظیفه ذاتی خودش را انجام بدهد، هم مردم به او اعتماد می‌کنند، هم با پرورش نیروهای تازه نفس، دیگر بود و نبودش چندان فرقی نمی‌کند و تأثیرش همیشگی می‌شود.

اینطور نبود که در روستای قبلی شرایط خوبی حاکم باشد و ما از سر شکم‌سیری آنجا بمانیم. آنجا هم مشکلات زیادی داشتیم. روستایی که بودیم گاز نداشت، آب نداشت، امکانات مناسب نداشت. مثلاً ما به جای نفت از گازوئیل استفاده می‌کردیم. یک شب که خوابیده بودیم، لوله بخاری بسته شده بود و دود تمام خانه را پر کرده بود. وقتی از خواب بیدار شدیم دیدیم تمام تن و بدن‌مان از درون و بیرون پر از دود شده و سیاه شده است. با اینکه در آن روستا سختی زیادی کشیدیم، همین که امروز می‌بینم مردم گجوان از من رضایت دارند و اصرار دارند که برگردم، من را خوشحال می‌کند.

 

ارسال نظرات

نام

captcha

نظر شما