ماجرای جوان قطع نخاعی که توانست کارآفرین نمونه منطقه ۱۷ شود.
به گزارش افرنگ خبر / میثم پیروی، کارآفرین معلول در برنامه ای گفت: در تیر سال ۱۳۹۸ من همراه با خانوادهام به شمال رفتم. همه چیز خوب بود تا اینکه تصمیم گرفتم شنا کنم، زیرا در دریا یک سری داربست وصل شده بود و من هم سعی میکردم با کمک آنها شیرجه بزنم.
وی ادامه داد: وقتی داشتم برای خودم در میان داربستها شنا میکردم پایم لیز خورد و سرم با یک سنگ برخورد کرد. بعد از این حادثه حس کردم چیزی از بدنم جدا شده است، وقتی به خودم آمدم متوجه شدم من دارم دست و پا میزنم اما کمرم تکان نمیخورد.
پیروی بیان کرد: چون سرم داخل آب بود فقط توانستم نفسم را حبس کنم تا اکسیژن کم نیاورم، در نهایت من بیهوش شدم. چون من آدم شوخی بودم، برادرهایم فکر میکردند من شوخی میکنم اما بعد از اینکه چند دقیقه زیر آب بودم آنها متوجه شدند که من غرق شدم و من را به ساحل آوردند.
وی افزود: یک پیرمرد توانست من را در ساحل به هوش بیاورد و بعد از آن نیز به بیمارستانی در شمال منتقل شدم. دو مهره گردن من بر اثر این حادثه شکست و نخاعم ۳ سانتی متر له شد و یک تکه آن هم پاره شد که از آنجا به بعد من تمام توان حرکتیام را از دست دادم.
پیروی توضیح داد: من بعد از بیمارستان شمال، به بیمارستان تهران منتقل شدم که در آن زمان نیز به علت ترافیک ۱۴ ساعت در مسیر بودم و گردنم ورم کرد، دکترها هم گفتند تا ورم بهتر نشود نمیتوان او را عمل کرد. بعد از یک هفته که ورم بهتر شد، عمل جراحی را شروع کردند.
وی ادامه داد: وقتی من بیهوش بودم انگار روحم از بدنم جدا شده بود، در آن زمان همه چیز سیاه بود اما در میان سیاهیها یک در سفید باز شد که انگار یک نفر من را صدا میکرد و میگفت بیا، اما نمیدانم چه اتفاقی افتاد که من به آن سمت نرفتم و ناگهان به هوش آمدم.
پیروی اظهار کرد: من تا وقتی داخل بیمارستان بودم پرستارهای زیادی کمک میکردند و به من آرامش میدادند تا با این موضوع کنار بیایم، اما من هنوز نمیدانستم چه اتفاقی برایم افتاده است.
وی افزود: وقتی به خانه آمدم و متوجه صحبتهای درگوشی خانوادهام شدم، فهمیدم که دچار ضایعه نخاعی شدم و دیگر نمیتوانم حرکت کنم. وقتی این موضوع را فهمیدم زندگی برای من زیر و رو شد چون من آدم فعالی بودم اما دیگر نمیتوانستم کاری انجام دهم.
این معلول کار آفرین متذکر شد: من به پوچی رسیده بودم و حتی به خودکشی نیز فکر میکردم ولی نمیتوانستم خودکشی کنم چون تواناییاش را نداشتم.
وی بیان کرد: بعد از مدتی به خودم آمدم و گفتم تا کی قرار است حالم بد باشد و خانوادهام را عذاب بدهم. در همان زمان خانواده نیز دور من جمع شدند و یک لپ تاپ به من هدیه دادند تا من روزهایم را به جای بیکاری با آن سپری کنم.
پیروی اظهار کرد: من بعد از آن همه نا امیدی وقتی لپ تاپ برایم خریداری شد این جرقه در ذهنم زده شد که کاری را شروع کنم. البته من از بچگی عاشق کارهای فنی بودم و کارم نیز تعمیرات لوازم خانگی بود.
او ادامه داد: من چون نمیتوانستم دیگر کارهای فنی انجام دهم علیرغم اینکه این شغل را دوست داشتم مجبور شدم آن را کنار بگذارم، اما خوشبختانه با لپ تاپ توانستم کارهای گرافیکی انجام دهم، مثل طراحی سایت یا تیزر سازی.
پیروی بیان کرد: من چون دچار ضایعه نخاعی هستم و ۱۰ انگشتم کار نمیکند مجبورم بودم کارها را با دو انگشت شصتم انجام دهم.
وی افزود: یک مشکلی وجود دارد و آن این است که مردم در جامعه به کار افراد معلول اعتماد نمیکنند همین باعث شد که من در ابتدا نتوانم بازار کاری را برای خودم ایجاد کنم.
پیروی گفت: چند وقت که گذشت با چند نفر دیگر که مثل خودم دچار ضایعه نخاعی بودند آشنا شدم، ما تصمیم گرفتیم که با هم وارد کار گوهر تراشی شویم.
وی بیان کرد: تمام بچهها وقتی کار را شروع کردند و دیدند که نمیتوان به راحتی از آن درآمدی کسب کرد این شغل را ترک کردند اما من نگذاشتم این کارگاه تعطیل شود و کارم را با جدیت ادامه دادم.
پیروی تصریح کرد: این کارگاه گسترش پیدا کرد و در حال حاضر هم به بچهها در این زمینه آموزش داده میشود و هم کنارمان کار میکنند. در واقع کار به این شکل است که ایدهها با من است اما بخش ساختن آن با افراد کارگاه است.
ارسال نظرات