اما چرا این اتفاق افتاده که وضعیت میراث فرهنگی ایران چون بیماری رو به احتضار شده و هر از گاهی سرمایه گذاری از سر لطف تصمیمی برای یک بنای تاریخی میگیرد و دارویی تجویز میکند بی آنکه حال عمومی اش را در نظر بگیرد و خواسته و ناخواسته وخامت حال آن را دوچندان میکند؟
نبود آموزشهای مفهومی و شناختی دانش آموزان و حتی جامعه آکادمیک مهندسان و تحصیل کردگان، خلأ پژوهشهای تاریخی پیش از مرمت و تدوین دستورالعمل و برنامه مرمتی، کمرنگ بودن نظارت کارشناسان میراث فرهنگی و ناآگاهی کمیتههای فنی در ادارههای کل میراث فرهنگی (در صورت تشکیل شدن)، فقدان تنوع کاربری برای بناهای تاریخی و تسهیلاتی که شهرداریها و دولت برای نگهداری از ارزشهای معماری شهرها و روستاها به مالکان میدهد تا جایی که کاربری پس از احیای بنای تاریخی درنهایت به بوتیک هتل، هتل، بومگردی، رستوران و کافی شاپ ختم میشود و سردرگمی مالکان برای مرمت و نگهداری از بناهای تاریخی که در اختیار دارند. همه اینها مسائلی است که بناهای تاریخی امروز با آن دست به گریبان هستند.