امروز : چهارشنبه ۲ آبان ۱۴۰۳ - 03:01

Afrang Khabar

1400/9/13 3:1

بنام او که مهر را آفرید و مهربانی را و خود مهربانترین است

دوران کودکی در عزیزستان

به گزارش افرنگ خبر 

سلام .
او مدم که از خجالت عزیز آقا دربیام و قولی رو که داده بودم انجام بدم قرار بود اولین مطلب در مورد بچه ها در عزیزستان زادگاه عزیزآقا باشه .
عزیز آقا کنارم نشسته بود و داشت نگاه میکرد که چی مینویسم و مواظب بود چیزی رو کم وزیاد ننویسم من هم هرچی میخواستم بنویسم اول با عزیز آقا مرور میکردم و بعد انگشتانم رو با  صفحه کلید  آشنا میکردم. و اینجوری شروع کردم که :
تو عزیزستان بچه از بدو تولدش تا موقعی که راه بیفته و حرف بزنه اولین فرمانروا تو خونه هر عزیزستانی هست .تا جای که ساعت خواب رو اون مشخص میکنه بیداریشو خودش تائین
 میکنه گرما و سرمای خونه هم باید باب میل اون باشه ولی هر جا که ما میخواهیم بریم اون می بایست طابع ما باشه و بدون نق و نوق با مابیاد اینها همه تا وقتی هست که اون حرف نمیزنه و راه نمیره .

بعد از اینکه به حرف افتاد و راه رفت همه اهل خونه تو هر خونه عزیزستانی با اون هم صحبت میشن هرچی میگه خوب گوش میدن حتی اگر از صحبتهاش چیزی هم متوجه نشن اما انگار که داره نطق مهمی ایراد میکنه هر کس که پیش اون هست خوب به اون گوش میده و توجه میکنه تا اندازه ای که تو عزیزستان هیچ کاری رو مهمتر از این مرحله از زندگی بچه هاشون نمیدونند . غیر از حرف زدن راه رفتنش هم هست باید پا به پای عزیزچه خونه (بچه کوچک) راه بری و چیز های سخت رو از سر راهش بر داری و مواظب باشی زمین نخوره .
این مرحله هم تا دبستان رفتن ادامه داره .

مرحله بعدی زندگی بچه ها تو عزیزستان از دبستان تا دانشگاه مرحله های هست که هر پدر و مادر عزیزستانی و هر بچه ای که تو اونجا به دنیا اومده میدونه که باید تو این مرحله بچه طابع پدر و مادر باشه و خیلی تو این دوران ارتباط عزیزک ها با عزیزانش بیشتر میشه تو هر کاری پدر و مادر امکان و شرایط مشورت رو برای بچه هاشون فراهم میکنند .

بعد از این مرحله یعنی رفتن به دانشگاه و ازدواج و تشکیل خانواده مرحله ای هست که یک پدر و مادر عزیزستانی اصلا انگار کاری به کار بچه خودش نداشته باشه و اجازه میده خودش تجربه کنه و تصمیم بگیره و انتخاب کنه .  تمام پدر و مادرهای عزیزستانی دفتر مشاوره خودشونو برای فرزندانشون همیشه باز نگه میدارن و هیچ گاه اون رو مجبور به شنیدن نصایح و حضور در جلسه مشورتی نمی کنند .

وقتی یک عزیزستانی ازدواج کرد و تشکیل خانواده داد علاوه بر مسئولیت  همسر وفر زندان خودش مسئولیت پدر و مادرش روهم داره  این مرحله شباهت های هم با دوران کودکی فرزندان  داره یعنی پدر و مادر که دیگه حالا سنی از اونا گذشته ولی هنوز سر پا هستن و خودشون این ور و انور می روند در این وضعیت فرزندان نقش نظارتی را دارند مثل دوران کودکی خودشون که تازه راه افتاده بودن چطور پدر مادر مراقب آونها بودن تو این مقطع بچه ها  دورا دور مراقب هستن ولی پدر و مادر خود با اراده خودشون هر جا که بخواهند می روند .

اما هر زمان که دیگر پدر و مادر عزیزستانی قادر به انجام امورخود نباشند فرزندان این مسئولیت را به اوحده گرفته وهمچون روزهای نوزادی خود که پدر و مادر تمام نیازهای آنها را تامین میکردند آنها هم همین کار را می کنند  و دقیقا مانند همان مرحله که پدر و مادر تشخیص میدادند که فر زندشان را کجا ببرند کجا بیاورند که برای سلامت او بهتر باشد اینک فرزندان مشخص میکنند از نظر سکونت کجا برای سلامت پدر و مادر بهتر است البته عزیز آقا بایک غمی آرام در کنار گوش من گفت این را هم بگم تو عزیزستان هیچ خبری از خانه سالمندان نیست  این چیزها رو شما ها از کجا یاد گرفتین .

راستش چیزی نتونستم جواب بدم هر دو سکوت کردیم  یک دفعه .دلم گرفت  عزیزآقا دستش رو روی شانه من  گذاشت  نگاهی در چشمان من کرد من  نگاهم رو دزدیدم و خیره شدم به چیزهایی که نوشته بودم  سرم  پایین بود تا چشمان غم گرفته و شرمنده من رو عزیز آقا نبینه  لبخندی هر چند مصنوعی گوشه لبم نشوندم و گفتم عزیز آقا  برای امروز بسه عزیز آقا به دستی که روی شانه ام گداشته بود تکیه داد آرام بلند شد و با لبخندی شیرین  قبول کرد که برای امروز بسه  

به قلم جلال عطارزاده 

 

ارسال نظرات

نام

captcha

نظر شما